پی نوشت

از اینکه کلا سایت در
داخل ایران بدون استفاده از فیلتر شکن باز نمی شود
عذر خواهی می نمایم
چــــــــــرا؟

Sunday 4 November 2007

تولدی دوباره


آغازی شیرین ،شیرین پس از تلخی
سال ها پیش همیشه زندگی را تلخ می چشیدم
رنگ ها را بی رنگ ،بهار را پاییز ، تابستان را زمستان می دیدم
چقدر آشیانه ساختم بر فراز بی رنگی و همیشه تنها بودم تنهای تنها
کناره ام در کنارم نبود، با من نبود
مال من بود اما در کنارم نبود
چقدر طولانی بود مسیرم ،چقدر آب دیده شدم
چقدر سختی ها به جان خریدم تا به امروز
چقدر پرسه ها زدم در کوچه های تنهایی
چقدر سخت رنگ می گرفت دل بی رنگم
چقدر تنها بود دلم ،چقدر سخت بود
تولدی دوباره برایم آغاز شکفتن بود ،آغاز سبزی بود
که چقدر انتظار کشیدم و چه انتظار طولانی بود
اما شاید امروز که برایت می نویسم راه رفتن را دوباره یاد گرفته ام
یاد گرفته ام چگونه بودن را، چگونه دوست داشتن را
من در این مکتب عشق به دنبال ستاره بودم
من پی معشوق بودم ،پی زندگی و در پی جاودانگی
که در این مکتب عشق تنها با یک نگاه متولد شدم
زندگی را از نقطه صفر دوباره آغاز کردم
همیشه غروب بود که پیروز میشد ،اما امروز درس مکتبم طلوع بود
و در این آغاز ،زندگی به من تولدی دوباره بخشید
سال ها بود در انتظار فرجی بود ،به امید شکفتنی نو
امروز من دوباره تولد یافتم ، دوباره آغاز کردم
کاغذ دفترم را پاره پاره کردم ، تا دوباره بنویسم
تا از تولدی دوباره مشق دوستت دارم را رونویسی کنم
-------------------------------
کتاب صندوقچه قدیمی

No comments: