پی نوشت

از اینکه کلا سایت در
داخل ایران بدون استفاده از فیلتر شکن باز نمی شود
عذر خواهی می نمایم
چــــــــــرا؟

Monday 23 March 2009

هر روزتان نوروز

Posted by Picasa

Friday 20 March 2009

1388

سال نو مبارک باد

Thursday 19 March 2009

29 اسفند


همیشه 29 اسفند آخرین روز ساله ،آخرین روزی که باید یک کارنامه 365 روزی رو بست،حالا امسالش سی روزه و لی روز سی امش کوتاه کوتاه.29 اسفند هر سال ،یعنی الان 11 ساله که به معنی رفتن یک مرد آسمونیه.یه پدر ،یه پدر بزرگ ،یه دایی ،یه عمو .همیشه جلوی چشمامه ،با اون عرق گیر سفیدش که مثل برف بود.با اون لهجه شیرینش . این روز ها ،یعنی آخر سال به عشق گرفتن عیدی از دست پدر بزرگ لحظه شماری می کردیم تا بره و کمد چوبی قدیمی رو باز کنه و یه بسته اسکناس ده تومنی،گاهی هم پنجاه تومنی بزاره کف دستمون و دعای سفر رو بخونه و ما رو راهی کنه.بوی شمدونی هاش هنوز توی دماغمه.شیرینی و آب نباتاش همیشه زیر کمد تلویزیون بود و همیشه اولین کارش این بود که کام ما را شیرین کنه.حیف که آدم ها زود میرن ،هیچ کس ابدی نیست ،فقط خاطره هاست که می مونه .
آخرین روز سال مثل آخرین روز پاییز می مونه ،باید جوجه ها رو شمرد که آیا خوب بود یا بد.امسال توی زندگی من خیلی چیز ها عوض شد،مثل خودم ،مثل طرز فکر و رفتارم .خوب شدم یا بد نمی دونم از نگاه دیگران ،آما خودم احساس عجیبی دارم ،احساسی که نشونه یه تغییره ،یه حس تکامل ،یه جهش ،یه بلوغ دوباره .امسال سالی بود که باز هم دور از کسایی بود که دوستشون دارم .سالی بود که سخت کوشی رو یاد گرفتن،سختی دیدن رو تجربه کردم.دوست داشتن رو آموختم.سفر کردم برای شناختن.ساختم ،خودم رو ،زندگی رو و یه عالمه خاطره رو .دلم می خواست این روز ها در کنار پدر و مادرم عید رو نو می کردم.خدا رو شاکرم که سال 87 به خوبی تموم شد.به خوشی تموم شد .اگر چه دور بودم اما همیشه بودم برای کسایی که دوستشون داشتم .در هر حال مثل هر سال باید بگم که امسال هم زود گذشت شاید زودتر.
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است .
این قافله عمر عجب می گذرد
از همه کسانی که در طول سال گذشته، دست نوشته های من رو همراهی کردند ممنونم 
به امید سالی خوب و خوش همراه با سلامتی و سعادت و خوشبختی
               بیست و نهم اسفند سال 1387
سیامک اصفهانیان - انگلیس

Wednesday 18 March 2009

اعراب منطقه و ما

وقتی گذر آدم به یکی از فرودگاهی عربی حاشیه خلیج فارس می افتد به عنوان یک ایرانی ،دچار افسردگی می شد که چرا ما از این اتوبوس پیشرفت جا مانده ایم و هنوز در جا میزنیم مگرما از اعراب چه کمتر داریم ،نفت نداریم ؟دانش نداریم؟استعداد نداریم؟فرهنگ نداریم؟چه نداریم که آنها دارند؟ وقتی در هواپیما های آنچنانی عرب ها می نشینیم به یاد مسافرانی می افتم که برای سوارشدن به هواپیما خطوط ایرانی باید اشهد بخوانند و بعد راهی شوند.وقتی که فرودگاه های آن ها را می بینم می گویم چرا ما برای ساخت یک فرودگاه ده ها سال صبر کردیم و تازه هنوز یک فازش را ساختیم فرودگاهی که می بایست عروس منطقه باشد .در هر حال سوال زیاد است و جوابی نیست که یه این سوال ها داده شود.کاش امام زنده بودو دوباره یادمان می داد که گاهی هم باید تقیه کرد،تنها جوابم به سوال هایم این بود که ما ایرانی ها همیشه یک دنده بودیم.اما بی شک صلاح مملکت خسروان دانند 

Monday 16 March 2009

Qatar Airwaysشیطنت

بی شک یکی از عمده ترین شیطنت های کشور های عربی ،تغییر نام خلیج فارس به خلیج عربی است.همانطوری که می بینید در عکس فوق در نقشه انگلیسی خلیج فارس قید شده است اما در نقشه عربی واژه مجعول خلیج عربی است .این هم از شیطنت های هواپیمایی قطر

Sunday 15 March 2009

تمام خاطرات من

خاطره سلام،ای تمام خاطره ها سلام 

دارم با تو حرف میزنم تویی که جزیی از خاطراتی

دارم از تو می نویسم ،ازتویی که تنها خاطراتی

خاطراتی که من رو تا به امروز ساخته

خاطراتی که منشاء بودن من شده

خاطراتی که سرنوشت من و هزار بار نوشته

سلام خاطره

امروز یک روز جدید توی زندگی من و توشروع شده

همین لحظه با تو بودن هم برای من خاطرتس

گاهی وقت ها آینده هم خاطره است

خاطره ای برای آینده های دور تر

خیلی وقت ها من و تو تنها بودیم

تنهای تنهای تنها ،من و خاطرات من

خاطره های تو ،خاطره های تو و خاطره های تو

زندگی پر از خاطره هایی که هیچ وقت نابودی نداره

هیچ وقت و تمام این خاطره ها یک خاطرست

تمام خاطرات من

سلام خاطره

انگلیس زمستان 87

Saturday 14 March 2009

بیست و چهارم اسفند


اگر هر سال هم بیست و چهارم  اسفند را به این موضوع اختصاص دهم و از آغازمان ،شروع حرکت زندگیمان بنویسم شاید هیچ وقت در مقابلشان دینم را ادا نکرده ام،هیچ وقت.چقدر سال ها زود می گذرند به تندی باد و خروشانی موج.سالی دیگر آمد و باید مثل همیشه جشن تولد بودنمان را با لبانی پر از خنده و عشق به شادی بگیریم.روزی که به حق دو کبوتر بر بوم بلند عشق لانه ساختند ،عهد بستند برای جاودانگی برای با هم بودن تا همیشه ،برای خنده ،برای گریه ،شادی ،غم ،سختی ،خوشی، و با هم عهد بستند ،با جان خود عهدشان را امضا کردند و ما را سند عشق خود کردند.تنها آرزویم این بود که امروز در کنارتان می بودم ،به عشقتان قسم می خوردم که تا همیشه به سوی قبله عشقتان ،نماز عاشقی بخوانم  وپرستشتان کنم ...مادرم ،پدرم سالروز شروع با هم بودنتان را صمیمانه تبریک می گویم ،ای کاش در کنارتان بودیم ،سهیل و من .تا ابد شما قبله اید و ما بنده 

Friday 13 March 2009

سینما آزادی

به یاد قدیم ها - ساختمان سینما آزادی 
دست شهرداری تهران و دکتر قالیباف درد نکند که با پیگیری ایشان این پروژه به سرانجام رسید

Thursday 12 March 2009

مجیدی و نتوانستن های خاتمی



از استاد مجیدی مجیدی چند ماه پیش گلایه کردم در موردکلام ایشان به غلامحسین کرباسچی (خواستید اینجا بخوانید)صد البته که هنوز بر سر حرف های هستم اما مطلبی خواندم از وی در مورد سید محمد خاتمی روزی که می خواست با ریاست جمهوری بعد از هشت سال خدا حافظی کند.وی از نتوانستن های خاتمی گفت:بخوانید
یاری: کارگردان برجسته کشورمان بیش از آنکه  از توانستن‌های خاتمی بگوید نقطه قوت او را نتوانستن‌های او می‌داند چرا که خاتمی به هر قیمتی نخواست هر کاری را انجام بدهد، او از چهار سال پیش معتقد است که صدق و سلامت و نيز اهميت عملكرد و وجود خاتمی با گذر زمان به همگان ثابت می‌شود.به گزارش پایگاه خبری یاری،‌«مجيد مجيدى» كارگردان، فيلمساز و عضو فرهنگستان هنر در مراسم «سلام خاتمی» که مرداد ماه سال 84 در تالار بزرگ وزارت کشور برگزار شد، با بيان اين كه هنرمندان به گونه اى ديگر و متفاوت از سياستمداران مى‌گويند، گفت:«امروز همه تلاش دارند از توانستن‌هاى شما تجليل كنند اما من مى‌گويم نتوانستيد، نه اين كه نمى‌خواستيد، نه اين كه نمى‌دانستيد، چون توانستن به هر قيمتى را مناسب نمى‌دانستيد.»مجيدى افزود:«امروز شايد زود باشد، بايد كمى زمان بگذرد و فاصله‌اى ميان ما با رخدادها حادث شود تا صدق و سلامت و نيز اهميت عملكرد و وجودشما مشخص شود.»وى گفت:«بغض شما در دومين دوره ثبت نام رياست جمهورى بعضى از ناگفته ها بود و چهره خندان امروز شما درس بزرگى است، آمدن به قدرت با چشم گريان و رفتن با لبى خندان.»مجيدى افزود:«شما قدر امانت مردم را نيك دانستيد و به اسباب اهل سياست اعتنا نكرديد و اين سبب شد پاره‌اى از دوستان كم حوصله به شاكيان تبديل شوند و در مقابل شاكيان پر هياهويتان در كمند صدق شما گرفتار آيند.»وى خطاب به خاتمى گفت:«كارگردان توانايى داشتيد كه اينگونه ناب از كار درآمده ايد، قطعاً آن كارگردان، خداى شما، دين شما، مرام شما و باورهاى شما بوده است، باورهايى كه از مكتب على(ع) و فرزندان معصومش سرچشمه گرفته است.»منبع یاری نیوز

Wednesday 11 March 2009

نیاز جنسی از تابو تا واقعیت


قبل از هر چیز به علت اینکه لغت معادل نیاز جنسی که چه در انگلیسی و چه در فارسی جزء فیلترینگ می باشد پس منظور از نیاز جنسی همان ...است که از ذکر آن معذوریم .اما داستان
در فرهنگ ایرانی و اسلامی به صورت کلی و در سی ساله گذشته به صورت جزیی به مقوله نیاز جنسی به صورت یک تابو،یک خط قرمز،یک ضد دین،یک خارج ازعرف و هزار و یک مفهموم دیگر یاد شده است ،اما واقعیت چیز دیگری است تا جایی که حتی در مضامین دینی و اسلامی به میل جنسی به عنوان یک ضدیت نگریسته نشده و حتی راه کارهایی نیز در نظر گرفته شده است.در خبر ها آمده بود که رئيس سازمان نظام روانشناسي كشور گفت:  "ميانگين بلوغ جنسي در ايران در سه دهه اخير در بين نوجوانان كاهش پيدا كرده است"(اینجا بخوانید).رییس محترم سازمان ادامه دادند که" پايين آمدن سن بلوغ نوجوانان ناشي از الگوي رژيم غذايي نامناسب يعني مصرف غذاهايي همچون همبرگر، پيتزا و غذاهاي اين چنيني، مصرف شامپوهاي ين‌دار (احتمالا ید دار مد نظر بوده)و نيز هجمه فرآورده‌هاي مجازي غيراخلاقي در حوزه ذهني كودكان است." صد البته که در رابطه با مشکلات فرهنگی و مجاریی که کودکانه به فیلم های غیر اخلاقی ایشان اشارات درستی را داشتند و آن را"هجمه دشمنان کشور "نامیده اند اما راه چاره چیست؟وجود فیلم های غیر اخلاقی در بین جوانان و عدم دسترسی به اطلاعات و راهنمایی های درست و صریح چه از طرف والدین و چه مدرسه باعث افزایش کنجکاوی ،خود ارضایی،افسردگی و در نتیجه افزایش آمار تجاوز ،قتل و جنایت شده است یا خواهد شد .راه چاره هم با گشت های ارشاد و شاید بستن پیتزا و همبرگر فروشی ها و فیلترکردن و هزار و یک راهی که در سی سال گذشته امتحان شده و امروز شاهد نتیجه آن هستیم، نیست.
شاید اگر در کنار آمار افزایش میل جنسی در جوانان نگاهی هم به آمار سقط جنین ،تجربه نزدیکی در دانش آموزان مقاطع مختلف تحصیلی ،افزایش ایدز ،هپاتیت هم بکنیم خواهیم دید که نه تنها در محدود کردن میل جنسی در قالب حتی فرایض دینی موفق نبودیم بلکه در مسیر سقوط هم قرار داریم.راه چاره مبارزه نیست،تنها راه چاره هدایت ،آموزش در مقاطع مختلف تحصیلی است.آموزشی که امروز در دانشگاه ها داده میشود جوابگوی خیل عظیمی از دختران و پسران کنجکاو برای شناختن و ......نیست.متاسفانه به علت اینکه در این حوزه سخت می توان نوشت  از بیان خیلی واقعیت ها معذورم اما راه حلی را به خانواده ها توصیه می کنم و آن، رها شده از بند عقاید غلط و تابو وار است. اگر شما با فرزندانتان به راحتی و دور از خجالت صحبت کنید شاید بتوانید ذهن جستجو گر فرزندانتان را در مسیر درست هدایت کنید.

Tuesday 10 March 2009

!برای شوهرتان ، مادری نکنید


مطلب جالب و طولانی در عصر ایران خواندم که بد ندیدم شما هم آن را در رابطه با خیل مردان بدانید .البته تنها به قسمت ابتدایی آن اشاره می کنم و اگر علاقه داشتید باقی آن را هم بخوانید .اما
یک اشتباه : زنان در حق مردان مادری کرده و با آنها به مانند بچه رفتار می کنند.
آیا هرگز چنین مواردی را به همسرتان گفته اید؟
* عزیزم کیف پولت را فراموش نکنی.
* موقع برگشتن فراموش نکنی لباس ها را از خشکشویی بگیری.
* قبض برق را پرداختی؟
* می دانی مخزن سوخت تقریبا دیگه تمام شده؟
* یادت رفت میز رزرو کنی؟ خوب اشکال ندارد، خودم تلفنی این کار را برایت انجام می دهم.
* چند بار باید گفت این حوله های خیس را روی زمین نینداز.
* اگر با این لباس نازک بیرون بروی، حتما سرما می خوری.

چنان چه شما نیز مانند من مرتکب این اشتباهات شده باشید، احتمالا پس از خواندن این جملات احساس گناه می کنید. اشتباه شماره یک، یکی از معمول ترین و مخرب ترین عادات ارتباطی ما با مردها است. به گونه ای با آنان رفتار می کنیم، گویی کودکی بیش نیستند و این طور فرض می کنیم که ناتوان هستند و نمی توانند از خودشان مراقبت کنند و نیاز دارند که ما زندگیشان را بگردانیم

می دانم چه فکر می کنید بله این پیش فرض های ما در بسیاری از مواقع حقیقت دارند و ممکن است حق با شما باشد، اما موضوع این نیست، موردی که در این جا اهمیت دارد این است که

هنگامی که با یک مرد مانند پسربچه کوچکی رفتار می کنید، او نیز شما را مایوس نکرده و به مانند بچه ای کوچک با شما رفتار خواهد کرد. هنگامی که انتظار دارید ناتوان، درمانده و ضعیف باشد  او نیز ناتوان، درمانده و ضعیف می نماید

ادامه 

Monday 9 March 2009

اگر می توانستم یک بار دیگر به دنیا بیایم



نوشته ای از :اِرما بومبک
 اگر می توانستم یک بار دیگر به دنیا بیایم 
کمتر حرف می زدم و بیشتر گوش می کردم
دوستانم را برای صرف غذا به خانه دعوت می کردم حتی اگر فرش خانه ام کثیف و لکه دار بود و یا کاناپه ام ساییده و فرسوده شده
در سالن پذیرایی ام ذرت بو داده می جویدم و اگر کسی می خواست که آتش شومینه را روشن کند نگران کثیفی خانه ام نمی شدم
پای صحبتهای پدر بزرگم می نشستم تا خاطرات جوانی اش را برایم تعریف کند و در یک شب زیبای تابستانی پنجره های اتاق را نمی بستم تا آرایش موهایم به هم نخورد ، شمع هایی که به شکل گل رز هستند و مدتها بر روی میز جا خوش کرده اند را روشن می کردم و به نور زیبای آنها خیره می شدم
با فرزندانم بر روی چمن می نشستم بدون آنکه نگران لکه های سبزی شوم که بر روی لباسم نقش می بندند
با تماشای تلویزیون کمتر اشک می ریختم و قهقهه خنده سر می دادم و با دیدن زندگی بیشتر می خندیدم
هر وقت که احساس کسالت می کردم در رختخواب می ماندم و از اینکه آن روز را کار نکردم فکر نمی کردم که دنیا به آخر رسیده است
هرگز چیزی را نمی خریدم فقط به این خاطر که به آن احتیاج دارم و یا اینکه ضمانت آن بیشتر است . به جای آنکه بی صبرانه در انتظار پایان نه ماه بارداری بمانم هر لحظه از این دوران را می بلعیدم چرا که شانس این را داشته ام که بهترین موجود جهان را در وجودم پرورش دهم و معجزه خداوند را به نمایش بگذارم
وقتی که فرزندانم با شور و حرارت مرا در آغوش می کشیدند هرگز به آنها نمی گفتم : بسه دیگه حالا برو پیش از غذا خوردن دستهایت را بشور ، بلکه به آنها می گفتم دوستتان دارم
اما اگر شانس یک زندگی دوباره به من داده می شد هر دقیقه آن را متوقف می کردم ، آن را به دقت می دیدم ، به آن حیات می دادم و هرگز آن را پس نمی دادم
ممنون از شادی عزیز

Sunday 8 March 2009

به بهانه روز جهانی زن



!!!!!!!سفره هفت حق کاملا زنانه
در آستانه نوروز و روز جهانی زن

Saturday 7 March 2009

از لابلای اخبار عصر ایران



عکس تزیینی است 

خدا را شکر ،چینی ها در بازار ساخت و ساز ایران فعال نبودند که آن هم به شکر خدا به زودی فعال میشوند.آقایان بساز و بفروش ها به فکر حرفه دیگری باشید.البته که چینی ها در ایران فعلا برای آموزش دادن آمده اند اما خوب به زودی شاید بازار ایران را هم در بخش مسکن به دست
 بگیرند ،البته که ما ایرانی ها هم  در قبرس و دوبی و جاهای دیگر ساخت و ساز می کنیم که آن کشور ها هم آباد شوند.به این می گویند جهانی شدن
حالا چرا این طرح در قزوین اجرایی شده الله و اعلم
عکس تزیینی است 

عجب انتخاباتی بشود انتخابات دهم ،میر حسین هم آمدنی شده حالا اگر قالیباف و رضایی و ولایتی و حداد و باقی هم بیایند ،عجب کنکوری میشود،همه رجال سیاسی برای یک صندلی ،دیگر سهمیه و تقلب و پارتی بازی هم نمی شود اعمال کرد ،انشاالله 

عکس تزیینی است 

خبر خوب آخر اینکه برنج هم گران میشود،چرا که تا حالا برنج مفت و ارزان بود حالا فقط 10%ناقابل گران می شود که وارد کنندگان برنچ هندی و پاکستانی خدایی ناکرده شب عیدی دچار ضرر و زیان نشوند 

عکس تزیینی است 

کلیه اخبار از سایت خبرگزاری عصر ایران نقل شده و توضیحات آن صرفا جنبه مزاح داشت.هرگونه برداشت سیاسی،انتخاباتی،اجتماعی،اقتصادی جدا ممنوع می باشد 

Thursday 5 March 2009

جدال بین شعرا


 حضرت حافظ:
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
dبه خال هندو اش بخشم سمرقند و بخارا را

و صائب در جواب می گوید:
هر آنکس چیز می بخشد، ز جان خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندو اش بخشم سر و دست و تن و پا را

و شهریار در جواب می گوید:
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند 
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندو اش بخشم تمام روح و اجزا را

و دوستی گوید:
هر آن کس چیز می بخشد، به زعم خویش می بخشد
یکی شهر و یکی جسم و یکی هم روح و اجزا را
کسی چون من ندارد هیچ در دنیا و در عقبا
نگوید حرف مفتی چون ندارد تاب اجرا را

ممنونم از دوست خوبم ثابت عزیز

Wednesday 4 March 2009

بازگشت به گذشته

دوران کودکی همه هم نسلی های من رو شاید بشه دوران کمبود ها نامگذاری کرد.سال های بعد از انقلاب ، سال های جنگ و تحریم و هزار و یک معضل و مشکل.دوران عجیبی بود ،نه اینترنتی بود نه ایکس باکس و پی اس چند و چند.ما بچه ها دل خوشی های عجیبی داشتیم که شاید یه گوشه هایی از اون دوران که من گم طلایی رو در عکس بشه دید.خوب یادمه که در دوران دبستان یکی از دوستان مادرم که  به علت نداشتن خاله ،خاله صداشون می کردم ،با هر نمره بیست یکی از اون پاک کن های فانتزی که توی عکس هست رو به من هدیه می دادند.چقدر پاک کن داشتم،چقدر وسیله تشویقی خوبی بود برای درس خوندن.یا همون دفتر های کاهی که بعد ها جاشون رو به دفتر های کمی فانتزی تر داد.یادتون هست که دفتر مشق هامون رو خط کشی می کردیم ،خط کشی قرمز .کلاس دوم یا سوم یکی از هم کلاسی هام که خیلی مرتب بود همیشه دفترش رو دو خط،خط کشی می کرد.اصلا اسمش یادم نیست.نمی دونم دورانی که با آن همه سختی همراه بود آن همه خاطرات شیرین دارد ،آیا امروز در دنیای مدرن هم بچه ها چیزی را به آینده خود با نام خاطره خواهندبرد؟باید منتظر شد و دید

Sunday 1 March 2009

تخم مرغ از نوع خانگی


تجسم کنید در آپارتمانی که شاید به زور به 50-60 متر میرسد ،دو جوان که با هزار امید و آرزو زندگی می کنند برای تامین مرغ و تخم مرغ خانگی تلاش می کنند،صحنه خنده داری نیست؟آقای اسدالله بادامچیان عزیز که از چهره های شناخته شده انقلاب و جنگ و تقریبا همه عرصه های سی سال انقلاب هستند در مصاحبه ای با روز نامه اعتماد فرمودند که ما کشور ثروتمندی هستیم ،اگر مشکلی هست بروید ریحان بکارید،مرغ نگهداری کنید تا تخم مرغ بگیرید.(اینجا)البته نمی دانم چرا در مورد خودکفایی شیر وپنیر و ماست هنوز پیشنهادی نداده اند که بزی،گوسفندی ....،در هر حال.به هیچ عنوان قصد توهین به شخصیت و فرمایشات ایشان نداشته و ندارم و تنها به قول فرمایش مقام رهبری ،به انتقاد سازنده بسنده می کنم.سوال من اینجاست که از شما در جایگاه قانون گزار و امین مردم در مجلس چرا چنین سخنانی را باید شنید ،مگر نه اینکه انقلاب کردیم تا به خود کفایی ملی برسیم نه خود کفایی خانگی!اگر به گفته شما دولت های قبلی همه غارتگر بودند ،که الله و اعلم، با آن همه سختی ها و جنگ و سال های بعد از جنگ و نفت چند دلاری کسی یا حتی خود حضرتعالی پیشنهادات این چنینی نمی داد اما امروز در این پاکترین دولت ها و نفتی که به140 دلاررسید ،چرا باید تخم مرغ در خانه تولید کنیم ،سبزی کاری گلدانی کنیم ؟کشوری که افتخارمی کند به دانش و خودکفایی هسته ای دست یافته،مهم ترین منابع نفت و گاز جهان را دارد ،منابع معدنی بسیار دارد و نیرو و پتانسیل کار بالا،کشوری که جوان است و می تواند دنیارا زیر و رو کندچرا؟ نمیدانم همین