پی نوشت

از اینکه کلا سایت در
داخل ایران بدون استفاده از فیلتر شکن باز نمی شود
عذر خواهی می نمایم
چــــــــــرا؟

Tuesday 28 April 2009

آرامش

www.xiang-project.com 

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی 
آره منم همون دیوونه همیشگی
مدت هاست که در آرامشم و این آرامش را مدیون نگاه های گرم تو هستم ،مدیون حمایت های بی دریغت در این چند وقت ،که هرچند کوتاه اما اثر گذار.شاید اگر بخواهم بنویسم باید کتاب هفتصد من بنویسم که تویی که مرا برای خندیدن ،برای شادی ،برای دوباره زندگی کردن،برای ساختن تشویق کردی.زندگی بی امید همانند کتابی بی نوشته است که تو بودی که من دوباره نوشتم این کتاب زندگی را با تو .روز ها و سال هاست که منتظر بودم،منتظر آمدنت و امروز و هر روز را برای آمدنت به شادی نشسته ام عزیز دل.شادی هایمان جاویدان 
«لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم»

Sunday 26 April 2009

مشتری مداری یا تو سر مشتری زدن


بی شک یکی از روش های خوب مارکتینگ ،تبلیغات در رسانه های پر مخاطب مثل تلویزیون و روز نامه است .این روز ها صفحات روزنامه های کثیرالانتشار مملواز آگهی های کوچک و بزرگ است که صد البته هر چه بزرگتر باشد شانس جذب مشتری هم بیشتر است.دو هفته پیش برای خرید یک دستگاه کولر گازی به یکی از این فروشگاه هایی رفتم که تقریبا با اگهی هایش حداقل روزنامه همشهری را پول دار کرده.
سکانس یک:محل خیابان شریعتی تهران از اون فروشگاه هایی که تابلوی خوشگلش چشم نواز است.نماینده شماره یک شرکت س...همان اگهی دهنده.
داستان:پسری جوانی که مرا به جای داداش کوچکش گرفته بود به استقبالم آمد و با لفظ مخاطب ،تو چی می خواهی،بیا واست فاکتور کنم و و و اصلا مهم نیست این موضوع که رفتار با مشتری خود داستانی جدا دارد که مد نظر نیست.
سکانس دو:زمان فردا.راننده وانت یک دستگاه کولر مارک س...به شکل فوق را که بیشتر شبیه غنایم جنگی بود تا کولر نو و آکبند تحویل می دهد.با اصرار جعبه باز می شود و روی کولر ضربه خوردگی مشهود دارد.رانند کولر را برده به جهت تعویض.نیم ساعت بعد از شرکت زنگ می زنند که مدل کولر به این صورت است و پرس دستگاه است !!!!در هر حال کولرفوق الذکر بر میگردد
سکانس سوم: نصاب های شرکت به جهت نصب وارد می شوند.آنها تایید می کنند که کولر صدمه دیده است .(در عکس مشخص است)از این لحظه تلفن ها به شرکت شروع می شود.خانمی در شرکت ادعا می کند که تمامی کولر های مارک ما اینگونه است !!!!شاید عامل نفوذی باشد.
سکانس چهارم و پنجم مربوط به تلفن های متعدد در حدود سی بار به شرکت و آدم های مختلف است که در نهایت کولری نو و سالم را تحویل می دهند و کولر به خوبی و خوشی نصب می شود.دریغ از یک عذر خواهی چرا که ضرر به شرکت وارد شده است !!!
اما سوال اینجاست که چرا شرکتی با این عظمت و این برند که سال ها برای برند سازی هزینه کرده به این راحتی افرادی را در پست های مهم سازمانی می گذارد که به راحتی نام و سابقه شرکت را نابود کنند چرا که من به شخصه دیگر از این برند چیزی نخواهم خرید حتی زیبا و حتی ارزان.لیست افراد و نام شرکت محفوظ است اما در صورت درخواست کتبی اعلام میشود.

Thursday 23 April 2009

حق به حق دار رسید


مطبوعات آخر هفته هر کدام با تیتری خبرانتصاب افشین قطبی بعنوان سرمربی تیم ملی را اعلام کردند.هرچند که اکثر خروجی خبر گزاری هم عصر روز قبل این خبر را اعلام کردند.
حق به حق دار رسید،کاری که باید روز های اول انتصاب مربی تیم ملی انجام میشد به دقیقه 90 رسید و وقتی همه از همه جارانده و مانده شده بودند یاد امپراطور افتادند که قرار بود هدایت تیم ملی را ماه ها پیش به عهده بگیرد که دیدم چه شد.واقعا چقدر فرصت ها سوخت و چرا؟چقدر باید این سوال را پرسید که چرا مصالح ملی به مصالح عده ای ارجح است؟شاید اگر قطبی از روز اول همان روزی که علی دایی به یکباره سر مربی شد ،سر مربی میشد،این همه اما و اگر و چرا و نه چرا و هزار و یک می رویم و نمی رویم و می شود و نمی شود هم به میان نمی آمد .افشین امروز از آبروی حرفه ای خود برای کشورش گذشت چرا که اگر در مسابقات آتی نتیجه لازم را کسب نکند،نمره منفی در کارنامه اش ثبت خواهد شد که حقش نیست.اگر او ازآن روز که قرار شده بود مربی شود، امروزتیم ملی ما حرف اول را میزد ،در هر حال امروز باید همه با هم به افشین امپراطور کمک کنیم .او یک وطن پرست واقعی است.شاید از همه ما بیشتر که سال ها ازبیت المال خورده ایم و فارسی را با لهجه انگلیسی حرف می زنیم،او که فارسی را سعی می کند که کامل و درست حرف بزند.برای افشین قطبی و تیم ملی آرزوی موفقیت می کنیم.حق به حق دار رسید.

Tuesday 21 April 2009

بهار


هنوز در سفرم و روز هاست که ننوشته ام .شاید دلیلش مشغله کاری باشد و شاید هم خوشحالی روحی که سر خوشم از سفری که می خواهم آغازش کنم.روز هاست که من هم غربیه شدم با نوشتن روزانه که خوشحالم.اصلا نمی دانم کسی می اید سراغی از ما بگیرد و گردو خاکی بپراکند از این سایت خاک خورده یا نه ،نمی دانم ،اگر آمدید و خواندید قدمتان سر چشمانم ،خوش آمدید.در هر حال ،حال و هوای بهاری تهران را دوست دارم ،اگر چه کمی سرمایش مور مور می کند اما دلنشین و دل چسب است .هنوز هم هرروز در تهران غوقایی است.همه در تکاپو و جنبش ،شاید هیچ جایی مثل خانه نباشد که نیست .در هر حال دلم هوای نوشتن داشت که نوشتم،کوتاه اما پر از معنی.عزت زیاد

Saturday 18 April 2009

الگوی مصرف


بی شک یکی از ابتکارات جالب رهبری نظام در آغازین روز هر سال نامگذاری آن سال است.در حقیقت نام هر سال می تواند به عنوان سند چشم انداز و استراتژی یک ساله برای همه چه از مردم عادی و چه دولت ها محسوب شود.اما این نامگذاری از جانب مسولین نظام نباید تنها با دید یک ساله نگاه شود بلکه باید سعی و تلاش شود که در سال های پیاپی مورد استفاده قرار گیرد.بلفرض سال 87 که سال نو آوری و شکوفایی بود باید به عنوان هدفی دایمی قلمداد شده و همیشه مد نظر باشد.اما امسال که سال الگوی مصرف است ،مدبرانه نامیده شده است ،چرا که در سالی که دنیا درگیر رکود شدید اقتصادی است هر گونه اصرافی از بیت المال برای کشور گران تمام خواهد شد.این امر برای مردم عادی هم در زمینه های مختلف اعم از آب و برق و گاز نیز صادق است.در هر حال امسال که سال الگوی مصرف است سعی کنیم از هرگونه اصراف جدا بپرهیزیم.

Sunday 12 April 2009

اخراجی ها 2


مسعود ده نمکی شاید اگردر سینمای ایران  یک پدیده نباشد اما بی شک با دانسته هایش از نیاز مردم ،تبدیل به کارگردانی پول ساز و شاید گیشه ساز شده است .مسعود را همه از سال هایی می شناسند که فرمانده ای جوان بود و انصارش همه حزب الله ی بودند و امروز کارگردانی شده است که اگر کارش هم کیفیت ندارد که به کمک چهره های مطرح سینما دارد،اما سالن ها نمایشش جا برای سوزن انداختن ندارد.مسعود اگر چه هنوز هم جوشی است اما می داند که مردم را باید بخنداند ،او هم فهمیده است که جامعه تشنه شنیدن ناشنیده هاست.اگر مسعود کارگردان نیست ،اگر بازیگردان نیست اما یک روان شناس خوب است .هر چند موضوع فیلمش چنگی به دل نمی زند اما ساعتی شما را به خنده وا می دارد و در آخر حس وطن پرستی و میهن خواهی را با سرود زیبای ای ایران تحریک می کند و یاد آوری می کند که همه ما ایرانی هستیم.در هر حال اگر اخراجی های 3 هم بیاید باز سالن های سینما پر خواهد بود چرا که مردم می خواهند لحظه ای بخندند..

Saturday 11 April 2009

از حاشیه های تولدم

یک تولد با سه کیک 
ممنون از پدر و مادر نازنینم ،آنای نازنینم ،خانواده فرخوی مهربان،خانواده های دوست داشتنی نامور و شمسوی و عمو علمی عزیزو
دوست عزیزم مهندس اسماعل پور 

Wednesday 1 April 2009