پی نوشت

از اینکه کلا سایت در
داخل ایران بدون استفاده از فیلتر شکن باز نمی شود
عذر خواهی می نمایم
چــــــــــرا؟

Thursday 31 July 2008

و باز هم از نگاه لحظه ها

چون این روز ها با نوشتن پایان نامه سرم شلوغ و پلوغ است و گاهی حرف های یومیه را هم برعکس می زنم و دلم نمی آید که روند روز رسانی دست نوشته های مختل شود،از عکس استفاده می کنم که حرف برای گفتن همیشه زیاد دارد . خوب خدا را شکر هم که عکس زیاد دارم و عکس ها ی سفر اخیرم هم که از همه تازه تر است.دو عکس را از دو نقطه از لندن که مغز سیاست انگلیس است را برای دست نوشت امروز می گذارم وبا توضیحاتش.در هر حال شب خوش
و خانه شماره ده Downing Street خیابان نخست وزیری انگلیس
روزی که اوباما کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا برای دیدار با براون نخست وزیر انگلیس به لندن آمده بود

روبروی پارلمان انگلیس در کنار رود خانه تایمز

Tuesday 29 July 2008

داستان های پلیسی


در دورانی که جوان تر بودم و بهتر بگم دوران بچگی که فقط شبکه یک و دو روزی چند ساعت برنامه داشت سریال های پلیسی از نان شب برایم واجب تر بودند .سریال های انگلیسی چون مادام مارپل ،شرلوک هولمز و پوارو.هنوز هم سریال های پوارو رو اینجا هر از گاهی نگاه می کنم .اگر سریال هرکول پوارو را دیده باشید حتما سربازرس جپ از اسکاتلند یارد را هم به یاد دارید. ساختمانی اسکاتلند یارد با علامتی در حال حرکت که همیشه در سریال بود.در سفر به لندن در جلوی ساختمان اسکاتلند یارد ایستادم و این عکس را گرفتم.خیلی جالب بود، یاد ایران خودمان افتادم که جلوی ساختمان های دولتی و نظامی هزاران تابلوی عکاسی ممنوع زده اند،چرا؟ الله و اعلم .در هر حال به یاد دوران کودکی و سال های دور این عکس را گرفتم. شب خوش

Monday 28 July 2008

پایان امروز


رفتی و در باورم باران گرفت

خاطراتت در وجودم جان گرفت

در عبور از فصل باران های سرد

با تو بودن نقطه ی پایان گرفت

با تو بودن عادتی دیرینه بود

روزگار از من تو را آسان گرفت


نمی خواستم امروز دوباره بنویسم اما دیدن شعری در وبلاگی خاک خورده و قدیمی دوباره خاطراتم را سخت تکان داد .این روز ها که فشار ها از هر طرفی مانند کنسرو لهت می کند و مجبوری که یکه و تنها در بیابانی بی آب و علف به نام زندگی برای زنده ماندن بجنگی ،گاهی خاطرات شیرین گذشته است که می تواند آرامت کند.کسانی که دوستشان داشتی و دوستت داشتند و امروز در گوشه تنهایی هایت به یادشان هستی، آنها که هستند و آنها که رفتند .آنها که ماندند و تویی که رفتی. این روز ها خبر های خوب زیاد می شنوم.فلانی داماد شد،فلانی مادر شد وهزار و یک خبر خوشی که نشان از این می دهد که دوستانت بزرگ شده اند وتو هنوز در بین باید ها و نباید ها غوطه وری.در بین کتاب ها بدنبال زندگی می گردی و برای ساختنش عمرت را در قمار زندگی گذاشته ای .نمی دانم چه می نویسم.می نویسم تا خلاص شوم از فکر هایی که بیخ گلویم را فشار می دهد.این روز ها همه چیز برایم سخت شده است و من در این میدان جنگ باید تنها پیروز این کار زار باشم .شاید باز هم نوشتن باشد که کمکم کند ،پیش تر ها که کمکم می کرد.باید فریاد بزنم اما صدایم گرفته است .باید گریه کنم اما اشک هایم خشکیده است شاید باید فرار کنم اما از کی از کجا؟از خودم ؟از خاطراتم ؟از گدشته یا آینده؟گاهی محکومی گاهی حاکم و تنها یک راه داری و ان هم نمی دانی چیست، کجاست ؟گاهی می خوانی گاهی می نویسی ،گاهی دلت می سوزد گاهی میخندی.گاهی خوشحالی و گاهی نمی دانی.این آدم عجب موجود عجیبی است .اگر بخواهم بنوسیم قصه هفتاد من می شود.کلام کوتاه می کنم چرا که تنهایی در گوشه خلوتم منتظرم است، برای اینکه بتوانم در آغوشش آرام بگیرم و این یعنی پایان امروز.

وقتی شناختمت که رفته بودی




هرچند، چند روزی از سالروز پرواز احمد شاملو می گذرد و نتوانستم به خاطر سفر، دوم مرداد را در سالگرد رفتنش ،اشعارش را باز خوانی کنم اما دست نوشته امروزم را با معجزه کلامش جادو می کنم و به یادش در گوشه دنج تنهایی هایم افسوس می خورم که چرا دیر شناختمش وقتی که او رفته بود.



در اين بن بست



دهان‌ات را مي‌بويندمبادا که گفته باشي دوست‌ات مي‌دارم.


دل‌ات را مي‌بويند

روزگار ِ غريبي‌ست، نازنين
و عشق راکنار ِ تيرک ِ راه‌بندتازيانه مي‌زنند.
عشق را در پستوی خانه نهان بايد کرد
در اين بُن‌بست ِ کج‌وپيچ ِ سرما
آتش را


به سوخت‌بار ِ سرود و شعر


فروزان مي‌دارند.
به انديشيدن خطر مکن.


روزگار ِ غريبي‌ست، نازنين



آن که بر در مي‌کوبد شباهنگامبه کُشتن ِ چراغ آمده است.
نور را در پستوی خانه نهان بايد کرد
آنک قصابان‌اندبر گذرگاه‌ها مستقر
با کُنده و ساتوری خون‌آلود


روزگار ِ غريبي‌ست، نازنين



و تبسم را بر لب‌ها جراحي مي‌کنندو ترانه را بر دهان.
شوق را در پستوی خانه نهان بايد کرد
کباب ِ قناری
بر آتش ِ سوسن و ياس


روزگار ِ غريبي‌ست، نازنين



ابليس ِ پيروزْمستسور ِ عزای ما را بر سفره نشسته است.
خدا را در پستوی خانه نهان بايد کرد




Sunday 27 July 2008

ایران در تاریخ



در دونیا دو موزه وجود دارد که از لحاظ تاریخی ،کیفیتی وکمیتی،نقش بسزایی را در شناسایی قومیت ها و کشور های مختلف دنیا داراست.موزه لوور در فرانسه و موزه بریتانیا در انگلیس.به عنوان یک ایرانی وقتی وارد سالن هایی که مربوط به تمدن ایرانی است شدم،احساس عجیبی داشتم .احساسی پر از غرور و شعف ،احساسی که به عنوان یک ایرانی نماینده چه تاریخ و فرهنگی هستم.تمدنی به وسعت تاریخ .
وقتی در کناره کتیبه های پرسپولیس ایستاده بودم ،قلبم تند می تپید.وقتی فرمان کورش را دیدم اشک در چشمانم حلقه زده بود.شاید بخندید ولی وقتی می دانید که به چه پشت گرمی تاریخی آنجا ایستاده اید شما هم شاید به ایرانی بودن خود افتخار کنید.در هر حال سالن های متعدد از فرهنگ و تاریخ ایرانی نشان از صلابت نام ایران دارد که سنگ تراش های آن نشان از تمدن و فرهنگ غنی ایران زمین است.در هر حال اگر گذرتان به شهر لندن افتاد موزه بریتانیا را فراموش نکنید.

Saturday 26 July 2008

سلامی چو بوی خوش آشنایی

اعتراض گروهی از مخالفین جنگ در روبروی مجلس انگلستان

وقفه چند روزه در نوشتن دست نوشته هایم به علت مسافرت به لندن بود که جاذبه های توریستی و تاریخی آن مرا چنان مجذوب خود کرده بودکه در جایی که اینترنت بی سیم به داخل اتوبوس های درون شهری هم رسیده ا ست،خود را به دور از دنیای پر هیاهوی اینترنت نگاه داشته بودم، بدون هیچ خبر و وب گردی های روزانه .شاید دور شدن از این دنیا و تفکر در کنار آثار تاریخی شهر لندن فرصتی مناسب بود برای شناخت درون و برون.در هر حال صد ها عکس و مطلب در روز های آینده گوشه هایی از سفر چند روزه من را به نمایش خواهد گذاشت.در مورد عکس بالا حضور صد ها تن از مخالفین جنگ در جلوی پارلمان انگلیس برایم جالب بود و جالبتر وقتی شد که با پلاکارد بالا روبرو شدم و یاد نوشته خودم در مورد جنگ نه افتادم (اینجا بخوانید ) به هر صورت جنگ و خشونت در هیچ جای دنیا ثمری جز نابودی و هزاران کشته و زخمی نخواهد داشت . امروز در قرن گفتگوی تمدن ها زندگی می کنیم و در دست نوشته های بعدی که در مورد موزه بریتانیا خواهم نوشت ، خواهید دید که چگونه تمدن ایرانی در موزه ملی بریتانیا جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده است . در هر حال شب خوش خوش

Monday 21 July 2008

تعطیلی معضل یا تفریح


یکی از عمده مشکلات پیش روی ما ایرانیان ،مسئله تعطیلات بیش از حد و همین طور اختلاف تعطیلات آخر هفته های دنیا با ایران است.تعطیلات اول که شامل تعطیلات عید ،مذهبی و ملی است و همچنین بین التعطیلین که به آن اضافه می شود، تقریبا بیش از یک ماه از تقویم را در بر می گیرد که این امر در روند اقتصادی کشور تاثیر عمده و به سزایی دارد .هر روز تعطیلی برای دولت میلیارد ها تومان هزینه در بر دارد بعلاوه عدم راندمان مناسب تولید و غیره و ذلک.در حقیقت وجود تعطیلات روتین کاری را به شدت بهم زده که می تواند خسارات جبران ناپذیری به اقتصاد وارد نماید.این در حالی است که تعطیلات پایان هفته ایران و سایر کشور های دنیا عملا چهار روز کاری را از بین می برد در ثانی اختلاف ساعت نیز خود مزید بر علت شده است.پس با احتساب روز های دوشنبه ،سه شنبه و چهار شنبه و پنج شنبه نصف روز و اختلاف ساعت با اروپا با میانگین سه ساعت ،روزانه معادل تقریبا پنج ساعت امکان ارتباط با کشور های اروپایی را داریم .در هر حال تعطیلات در فرهنگ ما ایرانی ها جایگاه خود را یافته و شاید سال ها نتوان آن را تغییر داد اما الغرض اینکه دست نوشته های روزانه من هم دچار یک تعطیلی چند روز خواهد بود که بعد از سفر دوباره جبران مافات خواهم کرد. در هر حال شب خوش

کمی تا قسمتی فارسی



چناچنه به طور رومزره به زبان فارسی صبحت می کیند، با کمی تلاش خاوهید تواسنت این نوتشه را بخاونید. در داشنگاه کبمریج انگلتسان تقحیقی روی روش خوادنه شدن کملات در مغز اجنام شده است که مخشص می کند که مغز انسان تهنا حروف اتبدا و اتنها ی کلمات را پدرازش کرده و کمله را می خاوند .به هیمن دلیل است که با وجود به هم ریتخگی این نوتشه شما تواسنتید آن را بخاونید

Sunday 20 July 2008

کمی هم علمی با آقای لیمو ترش


ليموترش؛ ضد عفوني‌كننده قوي

ليموترش به علت داشتن خواص اسيدي ضد عفوني‌كننده قوي است. حتي اگر در مسافرت‌ها به آب آشاميدني مشكوك هستيد و مي‌ترسيد از آن بنوشيد كافي است چند قطره آب ليموترش را در آن بريزيد. آب ر ا كاملا استرليزه كرده و ميكروب‌هاي موجود در آب را از بين مي‌برد.
كساني كه مي‌خواهند خود را لاغر كنند، اگر صبح ناشتا آب ليموترش را با يك ليوان آب مخلوط كنند و مقدار كمي عسل بآن اضافه نمايند و آن را بنوشند تا ظهر گرسنه نخواهند شد و به اين ترتيب از شر چربي‌‌هاي اضافي راحت خواهند شد

بهترين كلسيم آن است كه از پوست تخم مرغ و آب ليمو تهيه مي‌كنند. براي تهيه كلسيم طبيعي يك تخم مرغ را تميز شسته و در يك ليوان بگذاريد و روي آن يك ليموترش را بريزيد و آن را مدت دو تا سه ساعت در جاي خنكي بگذاريد سپس تخم مرغ را در آورده و آب ليمویی كه داراي مقدار زيادي كلسيم است ، روي سالاد ريخته و يا با عسل يا شكر شيرين كرده بنوشيد. از تخم مرغ هم كه پوست آن نرم شده مي‌توانيد هنوز استفاده كنيد.
براي گلو درد بهترين دارو ليموترش است. يك قاشق چايخوري آب ليموترش را در آب نيم گرم بريزيد و با آن غرغره كنيد، ورم گلو و گلو درد را بر طرف خواهد كرد.
براي گرفتگي بيني و زكام كافي است، چند قطره آب ليمو را با يك قاشق چايخوري آب مخلوط كرده و در بيني بچكانيد

براي رفع ورم معده و روده بايد يك ليموترش را با پوست و هسته له كنيد و آن را با يك ليوان آب سرد و يك قاشق عسل مخلوط كرده و به مدت يك ساعت قبل از خواب بنوشيد.

براي جلوگيري از خونريزي بيني كافي است كه يك تكه پنبه را آغشته به آب ليمو كرده و در سوراخ بيني بگذاريد، خون دماغ را برطرف خواهد كرد.
اگر در صورت شما لكه و جوش قرمز رنگ وجود دارد، درمان آن با آب ليمو و نمك است.
منبع: جام جم آنلاین

Saturday 19 July 2008

استراتژی در سیاست بین الملل تغییر می کند؟



این روز ها در بحث سیاست بین المللی ایران حرف های جالبی شنیده می شود که شاید در سی سال گذشته کمتر کسی از مقامات رسمی بوده که جرات ابراز چنین نظر هایی را داشته و اگر هم به خاطر منافع ملی چنین سخنانی را اعلام کرده باشد با مخالفت قشر های مختلف رو برو می شد.اطلاعیه پشت اطلاعیه ،تعطیلی حوزه و بازار و تظاهرات خود جوش ،عاقبت حرف آن بد بخت مادر مرده بود که یا برکنار می شد یا بصورت رسمی عذر خواهی می کرد.اما امروز در دولت مردمی نهم پس از سخن های جنجالی که بیشتر شبیه بیانیه های اوایل انقلاب، انقلابی و تند بود ،حرف هایی زده میشود که به این صراحت کسی تا به حال در رسانه های ملی نزده بود.رییس جمهور فرمودند اگر رابطه با آمریکا به صلاح ملت باشد خود این را اعلام کرده و گفتند :"اگر قرار باشد روزي با آمريكا گفتگو كنيم به مردم مي گوئيم كه ميخواهم گفتگو كنيم شما نظرتان چيست همه ايراني ها حتي مخالفين دولت كه در خارج باشند محترمند و ما بطور كامل از آنها حمايت مي كنيم."(تابناک).اما رحیم مشاعی معاون و پدر زن پسر آقای رییس جمهور فرمودند :"ايران امروز با مردم آمريكا و اسرائيل دوست است. هيچ ملتي در دنيا دشمن ما نيست اين افتخار است. ما مردم آمريكا را از برترين ملت‌هاي دنيا مي دانيم. "(تابناک). بی شک این نشانه ای از تغییر در سیاست بین المللی ایران است که جای بسی خوشحالی است که به قول سید محمد خاتمی به جای شعار مرگ از زندگی سخن بگوییم.تغییراتی که شاید منجر به تغییر ادبیات بین الملل در مقابل ایران و ایرانی باشد .اما این تغییر بی پروا نشان از تغییر سیاست بین المللی دولت نهم برای خروج از انزوای بین المللی است،آیا یک استراتژی مقطعی برای روز های انتخاباتی است یا واقعا بعد از سی سال منافع ملی را به جای جنگ زرگری قبول کرده ایم؟تنها چیزی که برای همه مردم و مسئولین مهم است تغییر وضعیت معیشتی افراد است که تنها با تغییر سیاست بین المللی و خروج از انزوای سیاسی وبحران اقتصادی امکان پذیر خواهد بود.در روز های مانده به انتخابات همیشه اتفاقات و حرف های غیر منتظره زیاد شنیده شده و خواهد شد.در هر حال صلاح مملکت خویش خسروان دانند.شب خوش
------------------------------------
توضیح
اضافه شده به تاریخ سی تیر ماه 87
آقای رحیم مشائی هم حرف های خود را تکذیب کرد .در تابناک بخوانید ولی کماکان تنها راه رهایی از مشکلات تغییر ادبیات در روابط بین الملل ایران است به هر حال صلاح مملکت خویش خسروان دانند

یاد داشت های یک مسافر


این روزا همه چی ،تو رو یادم می آره.تک تک لحظه هایی که با ساعت ها انتظار شروع شد و پایانش که چقدر با عجله وداع کردیم حتی بدون اینکه توی چشم های هم نگاه کنیم. شاید نمی دونستیم که اون اولین و آخرین دیدارمون بود در کتاب قصه ای که عمر کوتاهی داشت.به کوتاهی گل.یادته که مقدمه کتاب رو چقدر زیبا شروع کردیم و نوشتیم و نوشتیم،با حوصله،هر شب مثل مشق شبانه می نوشتیم ،خط به خط ،جمله به جمله و کلمه به کلمه ،چقدر قشنگ بود .چه پایان افسانه ای در خیالمون برای پایان قصه نوشته بودیم ،اما سراب بود خواب بود،خیال بود.یادت می آد نوشتم تو همونی ؟گاهی می گم من اشتباه کردم یا تو یا ما هر دو با هم اشتباه کردیم. هر روز ورق صفحاتمون رو ورق می زنیم برای دیدن چیزی ،شنیدن خبری اما همه جا دیوار کشیدن،قفل های زنگ زده شده اند .شاید هیچ وقت باز نشن اما هرروز ،قفل ها را تکانی میدهیم و می رویم .جای دستانت هنوز بر دیوار های دلم مانده است که چنگ زدی و رفتی و بی تو امروز تلخ ترین شراب ها را می نوشم ،به یاد شیرینی روز های گذشته.................که چنین روز هایی بود که دیدمت و من ماندم و تو رفتی.


از سری یاد داشت های یک مسافر

Friday 18 July 2008

خسرو جان همیشه یادت سبز


امروز صبح به عادت همیشه قبل از شروع به درس که اخبار و اتفاقات ایران راپیگیری می کنم ،چشمانم با دیدن خبری دردناک پر ازاشک شد.سال های کودکیم به یادم آمد ،شب های چهارشنبه ساعت یادم نیست 9 بود یا 10 شب به عشق خانه سبز پای تلویزیون می نشتیم تا شبی سبز را با همسایه های خانه سبز بگذرانیم . خانواده صباحی ،یادش بخیر،مرد آن روز های خانواده صباحی ،مردی که صدای تو دماغی اش دل خیلی ها را برده بود،هنرمندی که امروز از میان ما برای همشه رفت.خبرگزاری فارس نوشت :«خسرو شكيبايي» بازيگر سينما، تئاتر و تلويزيون ساعت 9 صبح امروز جمعه 28 تير در سن 64 سالگي به علت نارسايي قلبي در بيمارستان پارسيان تهران درگذشت . و این یعنی پایان همیشگی مرد دوست داشتی و خوش صدا و به قول خودش با حال و سبز سینما و تئاتر و تلویزیون.خدارحمتش کند و یادش جاویدان.این ها سرمایه های واقعی هنر ایران بودند.

Thursday 17 July 2008

بدون شرح


گروه کلاژ در تالار وحدت




Tuesday 15 July 2008

بهترین بابای دنیا



اولین چیزی که یادگرفتم بنویسم یک کلمه چهار حرفی ساده بود با دو تا حرف ساده، یکیش الف یکی دیگشم ب .نوشتم بابا.یه حرف ساده ای که یه دنیا حرف پشتشه .یه مردی که همیشه باورش داریم که قویترین بابای دنیاست ،همه چیز و می دونه و می تونه بهت یاد بده .بابا بود که اولین بار .........چی بگم خیلی چیزا رو یادم داد ،سخته بشمرشون.بابا مثل کوه می مونه ،هر وقت دلت گرفت می تونی بری پیشش بگی بابا :کم آوردم ، نمی تونم .بابا هم لبخندی می زنه و با دستش می زنه پشتت و می گه پا شو بریم ،مادر می پرسه کجا؟پدر گوشه چشمی نازک می کنه و می گه بحث مردونس خانم.آره باباست که یاد آدم می ده چطور مرد باشیم.می گن بابا پشت آدمه .راست می گن .مو های سپید بابا می گه بابا خیلی چیزا می دونه ،سرد و گرم روزگار و چشیده .وقتی بچه بودیم همیشه پشت بابا راه می رفتیم که بتونیم مثل بابا بشیم .زودی مرد بشیم ،همه بهمون سلام کنن ،اما نمی فهمیدیم که چرا همیشه بابا پیش سلامه.همیشه بچه که بودیم می گفتیم چرا همه بابا رو دوست دارن؟حالا می فهمیم که بابا رو واسه چی همه دوست دارند ،واسه اینکه بابا یک مرد واقعی است .پدر دستانت را از هزاران فرسنگ راه دور می بوسم و می دانم که صلابت قدم هایم از توست .تو جاودان قبله مایی.پدر روزت مبارک




تقدیم به همه بابا هایی که در بین ما نیستن

کارت عروسی صبیه آقا محمد رضا خان شریفی نیا



بسمه تعالی شأنهبا

عمل به سنت پیامبر اعظم ( س ) مجلس جشن و سرور به مناسبت وصلت میمنت اثر عروس خانم ملیکاخاتون ” نقاش باشی و آکتوریس ” صبیه آقا محمد رضا خان شریفی نیا و سرکار علیه آزیتا خانوم حاجیان ” از مشاهیر تیارت و سینما توقراف ” و ماه داماد میرزا امیر رضا ” مدیر صنایع و طرب ” ولد خلف محمود رضا خان طلاچیان از کسبه مومن و محترم بازار تهران و سرکار علیه ایران خانوم سروربخش در منزل شخصی منعقد است.مدعوین محترم از خواتین مکرمه و رجال معظم در یوم الجمعه به دارالضیافه نزول اجلاس فرمایند که در آن انواع اطعمه و اشربه حلال و حلویات به نحو احسن مهیا می باشد و مراسم به قواعد اسلامی برقرار و مجلس از آلات لهو و لعب از جمله جاز و قیتار و ساکسیفون و ترومپت و دیگر آلات غنا مبرا بوده و متبرک به صلوات ، لکن انواع کف و کل و بشکن و اصوات بلبلی بلا اشکال است.

Monday 14 July 2008

قصاص قبل از جنایت


شنیدین قدیمیا می گفتند هرکسی ترسید مرد ،یا ترسو بازنده است ؟در ادبیات نوین مدیریت این تعبیرات را با عنوان قدرت ریسک پذیری یاقدرت مواجه شدن با تغییرات ناگهانی معنا می کنند. قدیم ندیم ها بدون ماهوراه و اینترنت و جهانی شدن حرف هایی میزدند که همانند گوهری بی مانند است که در جوامع غربی با پیشرفت علم تازه به ان رسیدند.اما ریسک پذیری صفتی ذاتی است و نمی توان آن را آموخت و به نوعی از زیر مجموعه های شخصیت طبقه بندی می شود.اما ریسک کردن (یا به قول همسادمون ریکس کردن)توانایی مواجه شدن با شرایط غیر قابل پیش بینی در پی تغییرات عمده تعریف می شود.همانند ریسک کردن در آغاززندگی زناشویی،زندگی اجتماعی ،مهاجرت و هزارو یک کار دیگر.زمانی که توانایی تغییرات را ندارید محکوم به سازش با شرایط موجود خود خواهید بود.اما هر کس درجه خواصی برای ریسک پذیری دارد ،یکی عبور از خیابان یکطرفه را بالاترین ریسک می داند اما یکی دیگر با یک چمدان به سرزمینی می رود که همه چیز را باید از صفر شروع کند.در هر حال برای هر تغییر باید از خیلی چیز ها گذشت و ترس را باید کشت.قضاوت در مورد آینده ای که نیامده است همانند قصاص قبل از جنایت است.زندگی جنگ است اگر نکشی کشته خواهی شد.در هرحال شب خوش

Sunday 13 July 2008

او


مسخ شده ام

.نگاه هایم به کنج سقف دوخته شده است

.نمی دانم من کیستم.

آهسته بر صفحات خاطراتم می خزم

.رقص سماء می کنم.

سقف به دورم می چرخدیامن به دور او، نمی دانم.

پریشانم

از پس فریاد های در سکوت .

چه هیاهویی است ،هیچ کس نیست.

چقدر هوا سرد شده است همه جا تشنه باران است ،

زمین قاچ خورده است از تشنگی.

من در این امواج طوفان زده ام

به دنبال خشکی امده ام.

دستانم می لرزد

اشک می ریزم

فریاد می زنم

زخم هایم به جای مرهم چرک کرده است

چه طبیبی بود

طبیبی که نمی دانست درد چیست

خندید و رفت

و من تنهای تنهایم

گفتند او هست

صدایش کردم

ندیدمش

گفتند نمی بینی

کور شدم

فریاد زدم

پاسخی نشندیم

کر شدم

لال شدم

آغوش باز کردم

کسی نبود

کر و کور شدم

لال شدم

او نبود

ندیدمش

نشنیدمش

نبود

بود

اما نبود

چون با من بود

در من بود

وهنوز هم تنهای تنهایم

اما او هست

نمی بینم چون چشمم برای دیدنش نابینا ست

نمی شنویم چون گوش برای شنیدنش نا شنواست

اما می دانم که او هست

تا همیشه

در من و با من
تیر ماه 1386 انگلیس

Saturday 12 July 2008

محبوبیت


تا حالا به این مسئله فکر کرده اید که چقدر آدم محبوبی هستید؟یا چقدر در بین افرادی که می شناسید صاحب ارج و قرب هستید؟ بعضی آدم ها برای کسب محبوبیت تلاش زیادی می کنند گه بعضا بی جواب است و نه تنها بر محبوبیت آنها اضافه نخواهد شد بلکه باعث تخریب شخصیت آنها نیز می شود.اما چه معیار هایی برای تشخیش محبوبیت وجود دارد و چه راه هایی برای افزایش این محبوبیت باید در پیش گرفت.یکی از راه های تشخیص محبوبیت این است که اطرافیان چقدر روز تولدتان را به یاد می آوردند (البته کسانی که در نوروز به دنیا آمده اند همیشه تولدشان در تعطیلات عید به تعطیلی می خورد و بعد ازعید به یاد دوستان خواهید آمد)و برای زوج های خوشبخت سالگرد عقد و عروسی در تشخیص محبوبیت آنها فاکتور موثری است . اما برای خیلی ها این کلید ها قفل محبوبیت را باز نخواهد کرد بلکه این ما خودمان هستیم که باید برای خود محبوبیت کسب نماییم.اگر توقع داریم که روز تولدمان دوستان به یادمان باشند شما نیز باید تولد دوستانتان را به یاد داشته باشید.اگر توقع دارید که دوستانتان در دوران سختی و غم در کنارتان باشند شما نیز باید همراهشان باشید اما بعضی از آدم ها به قولی دوست دوران خوشی هستند و تا هستی ،هستند و اگر نبودی نیستند.برای اینکه بتوانید در بین همه مردم محبوب باشید باید از امروز خود را تغییر دهید و یک دوست خوب باشید .بدون توقع و چشم داشت،این یکی از کلید ها محبوبیت است .دوست داشته باشید تا دوستتان داشته باشند . در هر حال شب خوش

Friday 11 July 2008

تولد برادرم سهیل


زیبا ترین لحظه برای هر پدر و مادری لحظه ایست که ثمره یک عشق ،آرزو و امیدشان به زندگیشان قدم می گذارد و دوباره شکوفه های بهاری ،در آشیانه شان جوانه میزند.بیست و یکم تیر ماه 1349 برای دو کبوتر عاشق یعنی پدر و مادرم مرحله ای ازعشق دوباره بود که با تولد برادرم سهیل برایشان آغاز شد.زندگی چقدر شیرین شد وقتی اولین کلام را از او شنیدند:"بابا"پدر عکس گرفت ،مادر اشک ریخت.سال ها می گذشت و سهیل در کنارشان بزرگ و بزرگتر می شد .چقدر آرزو ها برایش داشتند. پدر به خود می بالید از داشتن چنان فرزندی ،قربان صدقه های مادر عطر عشق را در فضای خانه کوچکشان می افشاند و چقدر شیرین بود زندگی .شاید نمی دانستند که روزی مجبور خواهند شد به خاطر شرایط آن دوران، جگر گوشه زندگی شان ،عشق شان را راهی دیار غربت کنند.سهیل ،ستاره سهیل شده بود،چقدر سخت بود، من میدانم که مادر در غم فراغ چگونه اشک می ریخت.موهای سفید پدر نشان از پیری زود هنگامش نبود ،غم دلتنگی ها بود .امان از جبر روزگار.سهیل بزرگ شد ،روز ها و سال ها گذشت و او امروز سرافراز ،در آستانه بهار دیگری است .بهاری که بر روی قله افتخار ،آرزوی مادر و پدرش را برای همیشه جاویدان کرد.او امروز دیگری پسری بازیگوش نیست ،او امروز با افتخار عضوی از جامعه پزشکی ایران است وهمه به او می بالیم. برادر نازنینم بهار زندگیت همیشه پر گل.

کمی اقتصادی


این روز ها بحث تقسیم یارانه ها توسط دولت بر سر زبان ها افتاده است،نود هزار میلیارد تومانی که به صورت یک جا مبلغ قابل توجه ای برای تکمیل هزاران طرح نیمه کاره و رها شده برای تقویت رشد اقتصادی کشور می تواند هزینه شود.اما با تقسیم آن همانند یک گوشت قربانی بین مردم نه تنها باعث ایجاد عدالت اجتماعی نخواهد شد بلکه در درجه اول باعث رشد مجدد نقدینگی مقطعی نیز می شود.به یاد داستان آقای کروبی با شعار تبلیغاتیش افتادم که می خواستند نفری پنجاه هزار تومان به هر نفر بدهند.چقدر خیلی ها خندیدند.امروز همان پنجاه هزار تومان وعده داده شده با افزایش تورم 20 درصدی (به گفته مقامات دولتی) ،میشود همان صد هزار تومان و به نوعی نود هزار میلیارد تومان.طرحی که با جمع آوری پرسشنامه های به زودی آغاز خواهد شد اما به واقع چقدر از این پرسشنامه ها حقیقی خواهد بود؟البته که شاید در آستانه انتخابات مطرح کردن این طرح بتواند باعث جذب آرای بیشتری شوداماآیا روش های اشتباه سال های پیروزی انقلاب باید دوباره تکرار شود،اشتباهاتی که مسولین عالی رتبه کشور نیز به آنها اعتراف می کنند .آیا تقسیم این گوشت قربانی باعث افزایش فاصله طبقات اجتماعی نخواهد شد؟سنجش عدالت در هر جامعه‌اي مقايسه ميان مرفه‌ترين دهك جمعيتي كشور با فقيرترين دهك آن جامعه است. در ژاپن اين فاصله 4 برابر است يعني مرفه‌ترين دهك جمعيتي در ژاپن، درآمدش 4 برابر كم‌درآمدترين دهك آن كشور است. در بسياري از كشورهاي اروپايي اين فاصله 3 برابر است. در هند 10 برابر است و در ايران عزيزمان 17 برابر.آیا بهتر نبود بجای تقسیم آن به فکر سرمایه گزاری آن در پروژه های ملی می بودیم. سرمایه گزاری برای افزایش سرانه بهداشت و درمان که از كشورهاي آفريقايي هم پايين‌تر است يا احداث سالیانه15 كيلومتر خط مترو،بجای 4 يا 5 كيلومتر،يا به جاي سالی هزار كيلومتر خط آهن که دربرنامه های توسعه بود و 300 كيلومتر نيز احداث نشد و هزار و یک چیز دیگر.در هر حال صلاح مملکت خویش خسروان دانند .شب خوش

آمار و ارقام برگرفته از مقاله "از چاله به چاه؟" - صادق زيباكلام

Thursday 10 July 2008

تاریخ در عصر انفجار اطلاعات


شاید تاریخ تنها چیزی باشد که سالیان سال و تا بینهایت تاریخ ابدی و جاویدان است و هر چقدر هم تاریخ را بر له یا علیه کسی بنویسند ،تاریخ خود گواه و شاهد خویش خواهد بود.شاید خبری که خبرگزاری عصر ایران با شرح و عکس از سال 1308 منتشر کرد برای من جوان نکات تاریخی ظریفی را در بر داشت اما چیزی که پر واضح است این است که امروز باعصر تکنولوژی و اطلاعات نه تنها تاریخ از بین نخواهد رفت بلکه به صورت کامل و بدون کم و کاستی به اعصار آینده منتقل خواهد شد.

در بین صفحات کلاس دوم دبستان، درس "مسلمانی" برایم جالب بود که چگونه در دورانی که بعضی ها دوران سلطنت سیاه رضا خانی می نامند ،دین مبین اسلام در کتب درسی نقش مهم و حائز اهمیتی داشته است، در هر حال یادمان باشد که تاریخ همیشه شاهدی بر اعمال و تصمیمات ماست که می تواند نامی خوب یا بد را برای آیندگان از ما یدک بکشد در هر حال شب خوش

Tuesday 8 July 2008

سلام ریرا جان


سلام! حال همه‌ی ما خوب است


ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور،


که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گويند


با اين همه عمری اگر باقی بود


طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم


که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و نه اين دلِ ناماندگارِ بی‌درمان!


تا يادم نرفته است بنويسم


حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود


می‌دانم هميشه حياط آنجا پر از هوای تازه‌ی باز نيامدن است


اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی


ببين انعکاس تبسم رويا


شبيه شمايل شقايق نيست!


راستی خبرت بدهم خواب ديده‌ام خانه‌ئی خريده‌ام


بی‌پرده، بی‌پنجره، بی‌در، بی‌ديوار ... هی بخند!


بی‌پرده بگويمت


چيزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد


فردا را به فال نيک خواهم گرفت دارد


همين لحظه يک فوج کبوتر سپيد


از فرازِ کوچه‌ی ما می‌گذرد


باد بوی نامهای کسان من می‌دهد


يادت می‌آيد رفته بودی خبر از آرامش آسمان بياوری!؟


نه ریرا جان نامه‌ام بايد کوتاه باشد


ساده باشد بی حرفی از ابهام و آينه،


از نو برايت می‌نويسم


حال همه‌ی ما خوب است


اما تو باور نکن!

سید علی صالحی
سایت شاعر در لینکستان موجود است

از نگاه لحظه ها

بدون شرح - بازی های جام ملت های اروپا 2008

Monday 7 July 2008

تمام مي شوم شبي، فقط به من اشاره کن




تمام مي شوم شبي، فقط به من اشاره کن


مثلث شیشه ای برای خیلی ها یاد آور دوران هشت ساله ریاست جمهوری سید محمد خاتمی در ایران بود.سال ها و روز هایی که مطبوعات به صغیر و کبیر رحم نمی کردند و از همه انتقاد می کردند حتی از کسی که به این حرکت زندگی بخشیده بود و دیدیم که چنان شد.البته در آن سال هم چنین برنامه ای از رسانه ملی پخش نشده بود .اما در هر حال مثلث شیشه ای توانست در سی و پنج قسمت از برنامه ای نود قسمتی حرف های خوبی را برای جامعه بزند.البته حرف هایی که فقط پایتخت نشین ها می شنیدند که به لطف اینترنت و ماهواره ،بقیه فارسی زبان ها نیز هم.اما تمام مي شوم شبي، فقط به من اشاره کن،تیتراژ پایانی بود که از شب اول چراغ سبز پایانش را روشن کرده بود.درمورد مثلث شیشه ای مقاله و مطلب زیاد نوشته شده است اما مطلبی که به نظر واضح و روشن است اینکه،نه تنها در یک برنامه رادیویی یا تلویزیونی ،بلکه در زندگی تک تک ما ایرانی ها از بالاترین فرد تا خانه و خانواده، تحمل پذیری شنیدن انتقاد رابسیار پایین است و به قول معروف انتقاد پذیر نیستیم.انتقادی که شاید بتواند باعث پیشرفت شود.از معلم و استاد نمی شود انتقاد کرد چون نمره نمی دهد.از همسر مربوطه نمی شود چون از نهار خبری نخواهد بود بگیر الی ماشا الله.در هر حال یکی از ارکان دموکراسی اسلامی تقویت حس انتقاد پذیری است.حال ما ایرانیان کی به این درجه برسیم خدا داند.این مقاله به هیچ وجه انتقادی نبود تنها بیان واقعیت فرهنگ انتقاد ناپذیری ما ایران بود.برای دوست خوبم رضا رشیدپور نازنین و محمد قنبری آرزوی توفیق می کنم.من هم با شعری که رضا در آخرین برنامه اش از قیصر امین پور خواند ،این مطلب را به پایان می رسانم و می گویم انتقاد پذیری دریچه رسیدن به پیروزی است . در هر حال شب خوش



حرفهای ما هنوز نا تمام
تا نگاه می کنی وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی !
پیش از آنکه با خبر شوی
لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود
آی ...
ای دریغ و حسرت همیشگی
نا گهان چقدر زود دیر می شود .

Sunday 6 July 2008

در دل تاریکی شب


این روز ها فروغ زیاد گوش می کنم.شب ها با خودم بیشتر خلوت می کنم.فکر های جور واجور مهمان شب های تاریک و بارانی ام است.بیشتر می نویسم و کمتر گوش میکنم و شاید برعکس.شب ها بیدار می نشینم و صبح ها خوابم. هر چه به آزادی نزدیک تر می شوم فریاد درونم بیشتر می شود.گاهی خسته از زمانه می شوم و از بازی تکرار .گاهی خودم را لعنت می کنم و خدا را نگاه .اصتغفر الله برعکسش نمی شود. فارسی را عربی می نویسم و عربی را انگلیسی.دلم برای خانه تنگ است .مادرم می گفت برای چه؟برای ترافیک یا صف بنزین .گاهی شک می کنم .گاهی افسوس می خورم و گاهی می خندم.شاید دیروز نرفته بودم امروز جایی دیگر بودیم .شاید زندگی همان بود که بود اما امروز دیگر ان نیست .چقدر باران می بارد .نمی دانم شب کی فرا می رسد.شاید اگر شب بود به دنبال صبح بودیم و اگر صبح....این بشر موجود عجیبی است .وقتی ندارد به دنبال داشتن می دود و وقتی دارد به دنبال رهایی از داشته هایش.وقتی مجرد است به دنبال مونس است و وقتی تعهد دار به دنبال آزادی.این ادم عجب موجود عجیبی است.یکی می گفت فلانی رفت خوش بحالش ،یکی دیگر می گفت فلانی چرا رفت؟یکی می گفت بنزین ،جنگ ،ريال دلار ،خانه در دبی و مهاجرت کانادا.چقدر گرین کارت آمریکا مد شده است .نمی دانم چرا یکی به دنبال دوزاری بود نمیدانست که تلفن های عمومی دوزاری را قورت می دهند.شاید کسی نمی دانست که او که بود .شب خوش
خزان :منظور از فروغ موسیقی متن سایت است که کاری از امیر حسین سام و سینا جهان است.

Saturday 5 July 2008

.......نا برده رنج گنج


هر وقت در زندگيت به يک در بزرگ كه يک قفل بزرگ رویش بود رسيدي نترس و نا اميد نشو چون اگه قرار بود در باز نشود جایش يک ديوار مي گذاشتند

Friday 4 July 2008

بدون دست ،بدون پا و بدون نگرانی


بار دیگر اگر خواستید فکر کنید که زندگی چقدر سخت است حتما دوباره فکر کنید.این جملات جوان بیست و سه ساله ای است که بدون دست و پا به دنیا آمده است و امروز به عنوان سخنگو و نویسنده توانسته است قدرت خداوند را به همه ثابت نماید .داستان زندگیش در خزان انگلیسی است اگر خواستید حتما آن را بخوانید.اما داستان چیز دیگر است .ما ادم ها بعضا با تنی سالم و با داشتن همه نوع امکانات خدا و بندگان خدا را به خاطر مشکلاتی که خودمان بوجود آورده ایم ملامت می کنیم بی که بدانیم که ما هم می توانیم بر تمام مشکلات و سختی های زندگی فائق آییم اگر بخواهیم فقط کافیست دوباره فکر کنیم .یکی از آیتم های راز شکر کردن خداست که می تواند به ما برای ادامه راه نیرو ببخشد .شاید فکر کنید که این جمله کمی شعاری است اما نه به واقع وقتی به نیرویی مافوق بشری ایمان داشته باشید می توانید بر تمام سختی ها پیروز شوید.به قول دکتر شریعتی هر چقدر تنها هم که باشم خدا هست.توکل به نیروی خداوند همیشه راه گشای زندگی بشری است.جمله آخر را با گفته این جوان تمام می کنم که گفته است: وقتی که به قضاوت مردم مشغولید جایی برای عشق ورزیدن به آنها نخواهید داشت چرا که خود را با افکار منفی خودتان درگیر کرده اید .در هر حال همیشه دوباره فکر کنید.


Thursday 3 July 2008

چراغی که به خانه رواست ؟


سفیر ایران در افغانستان خبر از سیصد میلیون دلار سرمایه گزاری به جهت باز سازی این کشور داد.سیصد میلیون دلار در افغانستان چقدرمیلیون دلار در عراق ، چند میلیون درلبنان ،فلسطین ،سوریه ،کشور های فقیرافریقایی ،سنگال و هزار و یک جای دیگر .بی شک وظیفه ماست که به عنوان مسلمان به مسلمانان سراسر دنیا کمک بلا عوض کنیم. اما سوالی که ایجا نه تنها برای من بلکه برای مردم ایران سال هاست مطرح است این است که چرا باید این مبالغ در جاهایی دیگربجز ایران سرمایه گزاری شود ؟ایا ایران با داشتن دریایی از مشکلات، پول حاصل از نفت صد و چندی دلاری را باید برای دیگران خرج کند؟شاید در سیاست بین الملل این ها تعابیر تعریف شده ای باشد اما برای عموم مردم قابل فهم نیست که چرا برادران دینی ما باید از امکاناتی که حق مسلم ماست استفاده کنند اما ما؟؟؟پیامک ها در رابطه بسیارند که گران شدن نفت را به جوانان عراقی و افغانی و دیگران تبریک می گوید .شاید آمار ها خبر های خوشی را همراه داشته باشند اما واقعیت ها چیز دیگری است .بماند که از این جور مشکلات زیاد است برای گقتن اما شاید می شد حداقل با سیصد میلیون دلار یک نیروگاه ساخت که امروز در گرمای تابستان شاهد قطعی مکرربرق نباشیم.نمی دانم صلاح مملکت خویش خسروان دانند.در هر حال شب خوش

Wednesday 2 July 2008

کاملا بدون شرح ازخروجی خبرگزاری ها

در حاشیه صادرات و واردات سیب زمینی به کشوراز خبرگزاری موج

مهدي آثاريان، رئيس هيأت مديره انجمن صنعت ماكاروني ايران:قيمت ماكاروني هفتصد گرمي صاف كه بيشترين مصرف را در بازار دارد، براي مصرف كننده نهصد تومان و ماكاروني پانصد گرمي صاف نيز براي مصرف كننده 650 تومان تعيين شده و كارخانه‌ها حق افزايش قيمت بيش از اين اندازه را ندارند.

و باز هم يك فروند هواپيماي بويينگ 727 كه در آسمان دچار نقص فني شده بود سالم بر فرودگاه اصفهان بر زمين نشست.

عضو كميسيون برنامه و بودجه مجلس گفت: با دستورالعمل«ساماندهي و مديريت نيروي انساني در آموزش و پرورش» كه وزير آموزش و پرورش اعلام كرده است تعداد زيادي از روستاها فاقد معلم و مدرسه خواهند شد و اين باعث مي‌شود كه بازمانده از تحصيل افزايش يابد.

جام‌جم:علي‌آبادي فيروز كريمي را بركنار كرد(خزان:ازتبعات مثلث برمودا ببخشید شیشه ای).

كارمندان هلال احمربه كمك وزارت بازرگاني آمده است . دو ميليون كارمند اين سازمان در مواقع حوادث غير مترقبه مثل زلزله وارد عمل مي‌شوند و چون گران فروشي نيز مانند زلزله است لذا هلال احمر نيز به كمك وزارت بازرگاني آمده است.

بذر پاش مدیر جوان بیست و نه ساله به فعالان اقتصادي در اتاق تهران توصیه کرد كه بهتر است بروند رشد اقتصادي، نرخ بيكاري، تورم را در دولت خاتمي و احمدي نژاد مقايسه كنند چرا كه به نظر مي‌آيد بخش خصوصي نرخ بيكاري 18 درصدي در دولت خاتمي را فراموش كرده‌ است.

خزان :تمام مطالب از خروجی خبر گزاری ها بدون تغییر می باشد
http://www.tabnak.ir/pages/?cid=13215 http://www.tabnak.ir/pages/?cid=13226 http://www.tabnak.ir/pages/?cid=13223 http://www.tabnak.ir/pages/?cid=13210