پی نوشت

از اینکه کلا سایت در
داخل ایران بدون استفاده از فیلتر شکن باز نمی شود
عذر خواهی می نمایم
چــــــــــرا؟

Saturday 19 July 2008

یاد داشت های یک مسافر


این روزا همه چی ،تو رو یادم می آره.تک تک لحظه هایی که با ساعت ها انتظار شروع شد و پایانش که چقدر با عجله وداع کردیم حتی بدون اینکه توی چشم های هم نگاه کنیم. شاید نمی دونستیم که اون اولین و آخرین دیدارمون بود در کتاب قصه ای که عمر کوتاهی داشت.به کوتاهی گل.یادته که مقدمه کتاب رو چقدر زیبا شروع کردیم و نوشتیم و نوشتیم،با حوصله،هر شب مثل مشق شبانه می نوشتیم ،خط به خط ،جمله به جمله و کلمه به کلمه ،چقدر قشنگ بود .چه پایان افسانه ای در خیالمون برای پایان قصه نوشته بودیم ،اما سراب بود خواب بود،خیال بود.یادت می آد نوشتم تو همونی ؟گاهی می گم من اشتباه کردم یا تو یا ما هر دو با هم اشتباه کردیم. هر روز ورق صفحاتمون رو ورق می زنیم برای دیدن چیزی ،شنیدن خبری اما همه جا دیوار کشیدن،قفل های زنگ زده شده اند .شاید هیچ وقت باز نشن اما هرروز ،قفل ها را تکانی میدهیم و می رویم .جای دستانت هنوز بر دیوار های دلم مانده است که چنگ زدی و رفتی و بی تو امروز تلخ ترین شراب ها را می نوشم ،به یاد شیرینی روز های گذشته.................که چنین روز هایی بود که دیدمت و من ماندم و تو رفتی.


از سری یاد داشت های یک مسافر

3 comments:

Anonymous said...

in rooz ha baraye man ham ..hame chi toro yadam miare ... bi to talkhtarin sharab haro nooshidam dar halike to behtarin haro minoshidi :(

Anonymous said...

به راستی مگر چند بار می شود از پیله تنهایی پر گشود؟چند بار می شود تخم تولد را شکست؟

Anonymous said...

به راستی مگر چند بار می شود از پیله تنهایی پر گشود؟چند بار می شود تخم تولد را شکست؟