پی نوشت

از اینکه کلا سایت در
داخل ایران بدون استفاده از فیلتر شکن باز نمی شود
عذر خواهی می نمایم
چــــــــــرا؟

Sunday 13 July 2008

او


مسخ شده ام

.نگاه هایم به کنج سقف دوخته شده است

.نمی دانم من کیستم.

آهسته بر صفحات خاطراتم می خزم

.رقص سماء می کنم.

سقف به دورم می چرخدیامن به دور او، نمی دانم.

پریشانم

از پس فریاد های در سکوت .

چه هیاهویی است ،هیچ کس نیست.

چقدر هوا سرد شده است همه جا تشنه باران است ،

زمین قاچ خورده است از تشنگی.

من در این امواج طوفان زده ام

به دنبال خشکی امده ام.

دستانم می لرزد

اشک می ریزم

فریاد می زنم

زخم هایم به جای مرهم چرک کرده است

چه طبیبی بود

طبیبی که نمی دانست درد چیست

خندید و رفت

و من تنهای تنهایم

گفتند او هست

صدایش کردم

ندیدمش

گفتند نمی بینی

کور شدم

فریاد زدم

پاسخی نشندیم

کر شدم

لال شدم

آغوش باز کردم

کسی نبود

کر و کور شدم

لال شدم

او نبود

ندیدمش

نشنیدمش

نبود

بود

اما نبود

چون با من بود

در من بود

وهنوز هم تنهای تنهایم

اما او هست

نمی بینم چون چشمم برای دیدنش نابینا ست

نمی شنویم چون گوش برای شنیدنش نا شنواست

اما می دانم که او هست

تا همیشه

در من و با من
تیر ماه 1386 انگلیس

No comments: