پی نوشت

از اینکه کلا سایت در
داخل ایران بدون استفاده از فیلتر شکن باز نمی شود
عذر خواهی می نمایم
چــــــــــرا؟

Monday 31 December 2007

2008


یک سال دیگر هم گذشت به سرعت باد

شاد باشید

سال نو مبارک

Sunday 30 December 2007

میدان جنگ


به گفته وزارت بهداشت در ايران، سالانه شش نفر به ازاى هر ۱۰۰ هزار نفر جمعيت در ايران اقدام به خودكشى مى‌كنند كه معادل ۴۲۰۰ نفر در سال است اما همه خودكشى‌ها موفق نمى ‌شود.که شاید این تنها گوشه ای از آمار باشد و این تعداد تنها آمار های ثبت شده است.خیلی ها هم از ترس آبروی خود سعی در پنهان کردن ماجرا دارند.عجیب تر از آن این است که امار خودکشی پس از اعلام نتایج کنکور هم به صورت تصاعدی بالا میرود.اگر می دانستند که دانشگاه تازه اول مشکلات است هیچ گاه کنکور هم نمی داند چه برسد به خود کشی.واقعا ایا خودکشی به همین راحتی است؟بله راحت ترین کار است .ادم هایی که حاضر نیستند کمی با مشکلات بجنگند.راحت ترین راه ،خودکشی است برای رسیدن به خط پایان .آدم هایی که جرات خودکشی را دارند آدم های شجاعی هستند ،کاش این شجاعت را در میدان جنگ زندگی خرج کنیم تا برای حضرت عزرائیل.شب خوش

Saturday 29 December 2007

من و آدم برفی

من و آدم برفی زمستان 1385 کاخ سعد آباد -جشنواره زمستانی

Friday 28 December 2007

یا علی


هر کسی با هر درجه ای از اسلامیت ،چه مسلم با دین و چه مسلم بی دین، نام علی رو با غرور خاصی همیشه ابراز میکنه.علی تنها دیگر یک اسم نیست ،بلکه مظهر و نشانه اخلاص و قدرت و مردانگیه .برای ما ایرانی ها شاید کمتر کاری باشه که بدون ذکر یا علی آغاز بشه .حتی اهل تسنن هم به بزرگی و مردانگی حضرت علی ایمان دارند.در هر حال عید قدیر عید عاشقان علی است.عیدتان مبارک

Thursday 27 December 2007

جهان سوم


امروز با شنیدن خبر کشته شدن خانم بی نظیر بوتو در پاکستان یاد جمله پرفسور حسابی افتادم که جهان سوم رو این گونه تعریف کرده :جهان سوم جايي است كه هر كس بخواهد مملكتش را آباد كند،خانه اش خراب مي شود و هر كس كه بخواهد خانه اش آباد باشد بايد در تخريب مملكتش بكوشد.در هر حال این خانم که شهروند انگلستان هم بود زندگی راحت و پر از رفاه خودش در دوبی رو برای مملکتش رها کرد و آخر خم هیچ.در هر حال سوم بودن در جهان هم بد نیست.حداقل مدال برنز می گیریم .......چی؟آها این از اون سوم شدن ها نیست .شب خوش

Wednesday 26 December 2007

حافظ



شاید برای خیلی از فارسی زبان ها فهمیدن فال حافظ خیلی سخت باشه.گاهی خود من هم برای فهمیدن منظور حضرت حافظ مشکل دارم. در هر حال کتاب حافظ توی خونه هر ایرانی پیدا می شه اگر هم پیدا نکردین فال های اینترنتی هم جالبه.شب یلدا به رسم مرسوم فاتحه ای برای حضرت حافظ خواندم و به شاخ نباتش قسمش دادم،البته بعضی اعتقاد دارند که حضرت حافظ رو نباید قسمش داد و این فال امد که:

در هر حال کلام حافظ حق فقط کافیه باورش کنیم .شب بخیر

Tuesday 25 December 2007

دانشجو


شاید قدیم ها وقتی می گفتند فلانی دانشجو است ،انگار که از کره ماه امده. دانشجو بودن از جایگاه خاص و ویژه ای برخوردار بود.اما این روز ها دانشجو بودن نه تنها جایگاه قدیم را ندارد بلکه گاهی در حد دوره دبیرستان هم لحاظ می شود. ای- میلی به دستم رسید با این موضوع که

واقعا یک لحظه احساس کردم که عجب دنیایی شده که دانشجوی های ما این گونه شده اند و دانشگاه های ما هم به این گونه.به قول یکی از بزرگان دین و فلسفه گاهی گفتن بعضی از مسائل ،از حیث وجودی ان مسئله هم بدتر باشد.نه به خاطر اینکه فشن بودن را ان گونه نوشته اند بلکه دانشگاه و دانشجو حرمت خاصی دارد به قولی حفظ حرمت دانشگاه به عهده همه است .شب خوش

Monday 24 December 2007

به بهانه کریسمس


شاید جشن های سال نوی مسیحی برای ما ایرانیان مانند ایام نوروز نباشد اما بازار تبریک های آن بسیار داغ است.شاید حضور چهارمیلیون ایرانی در خارج از ایران ونفوذ فرهنگ غربی به قول معروف تهاجم فرهنگی ،به این مسئله هم دامن زده است. اما شاد بودن حتی به بهانه ایام کریسمس و سال نو می تواند باعث تغییر و تحولی در زندگی ما انسان ها باشد. پس از هر فرصتی برای شاد بودن استفاده کنید. کریسمس مبارک.

Sunday 23 December 2007

اسم




تا حالا شده فکر کنین که چرا اسم شما ،اسمی است که دارین ؟بعضی از اسم ها ریشه مشخصی دارند مثل محمد ،حسین ،مریم ،لاله .ولی بعضی از اسم ها بخصوص اسامی اساطیری ریشه نا مشخص تری دارند مثل اسم خودم،سیامک. جالب بود دیشب اتفاقی به معنا و ریشه اسم خودم رسیدم.




سیامک به معنی «سیاه مو» یا «دارندهٔ موی سیاه» از شخصیتهای اساطیری ایرانیان است.



سیامک در اوستا
در
نسک مفقود چهرداد از سیامک سخن رفته بود. خلاصهٔ این نسک در دینکرت آمده‌ است.

سیامک در منابع پهلوی
در متنهای
پهلوی بر خلاف شاهنامه سیامک فرزند کیومرث نیست بلکه فرزند مشی و مشیانه است.(گاهی نیز نسل دوم مشی و مشیانه‌است). اصولا چون در منابع پهلوی کیومرث نخستین انسان است و هوشنگ نخستین شاه و از آنجا که شاهی مستلزم وجود رعایا و فرمانبرداران است میان کیومرث و هوشنگ چندین نسل فاصله است. یکی از حلقه‌های این زنجیر (کیومرث تا هوشنگ) سیامک است.

سیامک در شاهنامه
در
شاهنامه سیامک فرزند کیومرث است که در زمان حیات کیومرث در نبردی با دیوان کشته می‌شود. پس از کیومرث، هوشنگ فرزند سیامک به شاهی می‌رسد. پس از مرگ سیامک کیومرث و هوشنگ به خونخواهی مرگ او به نبرد دیو می‌روند، او را گرفتار می‌کنند و می‌کشند.سیامک دیگری هم در شاهنامه وجود دارد که از پهلوانان توران است و تنها در داستان دوازده‌ رخ به او اشاره شده است. او در نبردی تن‌به‌تن با گرازه پهلوان ایرانی کشته می‌شود. گرازه او را چنان سخت بر زمین می‌زند که استخوانش شکسته و جان می‌سپارد.

سیامک در منابع اسلامی
در اکثر منابع اسلامی نیز میان کیومرث و هوشنگ چندین نسل فاصله است و سیامک جایی در میان این دو.
سیامک نیز همچون کیومرث در داستان‌های ایرانی پس از اسلام جایگاه بلندی نیافت.




در هر حال اگه از ریشه اسمتون بی اطلاع هستید سری به لغت نامه ها بزنید

Saturday 22 December 2007

یاد




کسی باز مـــــرا در خــــــواب خـــواهـــد دیــــد
آیا باز کسی به یاد خواهــد آورد ایامـــی را که گـــــذشـــت

کسی باز خاطرات کودکی را به یاد خواهد آورد
آیا باز کسی پرواز پرستو ها را به طرف جنوب خواهد دید

کسی باز مونـــــــس تنهایی شب ها خواهد بـود
آیا باز کسی آدم بـــــــــــودن را به یـــــــــــاد خــواهد داشت

کسی باز دوستـــــــی را به نیکی یاد خواهد کرد
وآیا باز کسی خواهــــــــد آمـــــد کـــه بگویــید دوســـتت دارم

Friday 21 December 2007

جشن تولد یلدای عزیز به همراه بنزین عزیز تر


این هم عکسی که قول داده بودم ، در جشن تولد پارسال یلدا انداخته ام

راستی راستی دیگه یلدا امشبه خوش بگذره

راستی امشب هم که سوخت دار می شین؟ یعنی چی نداره

ساعت 12 شب کارت های سوختتون پر از بنزین می شه

اونم نه 100 لیتر بلکه 120 لیتر

راستی راستی خوش باشید

Thursday 20 December 2007

عید قربان و شب یلدا




من نفهمیدم چرا دیروز عربستان و همه جای دنیا بجز ایران عید بود .در هر حال بالاخره عید بود
.عیدتون مبارک


یک چیز دیگر رو هم نفهمیدم و اون اینکه امروز 29 آذر بود و باید قاعدتا فردا شب ،شب یلدا باشه چرا همه امروز تبریک می گن؟شاید مد شده .من آخه از مد ایران کمی عقبم .در هر حال شادی هاتون به بلندای شب یلدا (البته می گن چند ثانیه ای بیشتر نیست) ولی شادی های شما بی انتها .شب یلدا زیر کرسی ،خونه مادر بزرگ و پدر بزرگ .با هندوانه و انار.فال حافظ هم شنیدنش از کلام پدربزرگ حال و هوایی داره .جای منم خالی کنین.پارسال شب یلدای خاطره انگیزی بود.سر ضبط کار یک جشنواره بودیم به نام جشنواره دختران آفتاب.یادش بخیر حتما باید یک عکس از اون شب پیدا کنم .لباس ایل بختیاری تنم بود.

یلـــــدا جـــــان تولدت مبارک




Wednesday 19 December 2007

پراکنده




علی باقر زاده، معاون آموزش و پرورش عمومی وزارت آموزش و پرورش اعلام کرد حدود ۱۱۵ هزار دانش آموز مقطع ابتدایی امسال بعد از ثبت نام، ترک تحصیل کرده اند.واقعا با خواندن این مطلب دلم ریخت .این حرف نه سیاسی است ونه اقتصادی نه هیچ چیز دیگر ،تنها واقعیتی تلخ که نباید از کنارش گذشت.این ها کسانی بودند که پدران و مادران آینده ما هستند.بی سواد؟یعنی چه؟شاید هیچ گاه معنای سیاست و حکومت داری را نفهمم.اما امروز آقای قالبیاف قشنگ گفتند:نفت 10 دلار شود، تورم و بدبختي داريم. 100 دلار هم شود باز هم تورم مي‌شود.بالاخره تكليف ما را روشن كنيد.نفت گران شود خوب است يا بد. و از همه جالب تر هاله افشار نخستین زن ایرانی است که به عضویت مجلس اعیان بریتانیا در می آید.او استاد علوم سیاسی و مطالعات قومی– مذهبی در دانشگاه یورک انگلستان و استاد قوانین اسلامی در دانشکده بین المللی حقوق تطبیقی در استراسبورگ فرانسه است. باعث بسی افتخار برای ما ایرانیان .

Tuesday 18 December 2007

یک اتفاق جالب



از قدیم می گویند دنیا کوچک است ، از اون کوچک تر دنیای اینترنت .اتفاقات جالب زیاد می افته ولی این یکی جالب ترین بود.برای مطلب دیروز دنبال یک عکس بودم .مثل همیشه گوگل کردم با واژه "کلاس".وقتی صفحه باز شدنفس هام به شماره افتاد .احساس کردم که از تعجب شاخ که هیچ ،دو عدد چنار روی سرم سبز شد.اتفاق جالبش دیدن عکسی دست جمعی از کلاس چهارم ابتدایی که بنده هم در اون عکس بودم.تیترش جالب تر از عکس بود،"فلوجه". واقعا برای رسیدن به مطلبش هزارم ثانیه ها رو هم شمردم .انگار سوار ماشین زمان شده بودم.اتفاقات برام آشنا بود.اتفاقاتی که برای من هم افتاده بود ولی توی صندوقچه خاطراتم زیر خاک بود.این اتفاق جالب من رو به خاطراتم برد به زمانی حدود 16 سال پیش در هر صورت از اینکه خاطراتم تکرار شد و یک دوست قدیمی رو پیدا کردم خوشحالم و مشتا قانه منتظرجواب نامه ام هستم .سایتش هم واقعا دیدنی ،خوب یادم که از بچه های درس خون کلاس بود.بعد ازشانزده سال آدم دوستش رو ببینه اتفاق جالبیه نه؟




http://legofish.com/persiblog/000193.html

Monday 17 December 2007

وداع





بگـــــــــــــــــــــــــــــــــذار همـــــــــــــــــــــــــــــه بدانند

می خواهم دوستــــــــت دارم را فــــریاد بـــــــــــــــزنم
می خواهم برای معلم عشق، مشق دوستت دارم بنویسم

من دوستت دارم را از تو آموختم ای معلم کلاس عشق
من درس خـــــــــوب بودن را در پاکــــــــی نگاهت دیدم

تو دوستت دارم را برایم به گونه ای دیگر گفتی
دوستت دارم را تو واژه ای از حــــــــــــق گفتی

دوستت دارم از برای من واژهای زمینی بود
تو به من آموختی که عشق را آســـمانی ببینم
که من از عشـــق زمینی عاشق عشق خدا شم

دوستـــت دارم را بــــــــــــارها از بـــــــــــرایت گـــــــفتم
هر بار دوستت دارم را از برایم معنای تازه ای بخشیدی

اما دو ستت دارم تنهای واژه ای بود که بر تخته سبز کلاس عشق ماند
و حال من و معـــــــلم عشق می خواهیم با کلاس درس عشق وداع کنیم
وداعـــــــــی از دوســــــــــــــت داشـــــتن ها، وداعی با سرخی احساس

و مــــــــــــــــــن امـــــــروز در امتحــان عشق فقط سکوت مـــــی کنم
که او از عشق برایم چه ها گفت و من تنها تـوان سکوت کردن دارم

که او مظــــــهر پاک عشـــــــق بـــــــــــــــــــــــــــود ولی من ؟

که از دریا می گفت و من از قطره که او آسمانی بود ولی من؟

من امروز در آخرین لحظه وداع به دنبال معجزه بودم
معجــــــــــــــــــزه ای که هیچ وقــــــــــــت اتفاق نیفتاد

و تنها دوستت دارم نمره ء این کلاس عشق بود
نمره قبولی اما تلخ چــــــــون وداع نزدیک است .

بــــــــــــــد رود ای معـــلم کلاس عشـــــــــق بـد رود

Sunday 16 December 2007

جشن های سال نو



حال و هوای عید نوروز رو هیچ جایی نمی شه مشابه اون رو پیدا کرد.همه چیز در حال تازه شدن و شکفتن اما درخارج از این گربه زیبا(ایران) آغاز سال نو رو با سرما جشن می گیرن، انصافا هم سنگ تموم می گذارند.همه جا را چراغ و ریسه می کشند و اماده آغاز سال نو می شوند.

Saturday 15 December 2007

فیتیله فردام تعطیله


از شاعری نقل است :
درس معلم ار بود زمزمه ی محبتی===== جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را
داشتم فکر می کردم راجع به این عکس و سیستم آموزشی ایران را با سایر جاها مقایسه می کردم .واقعا کدوم بهتره آزادی و بی بندو باری یا سختگیری ما(البته که سختگیری زمان ما کجا و الان کجا) در هرحال من که حاضر به مکتب رفتنن و فلک شدن نیستم.شما خود دانید . شب خوش

Friday 14 December 2007

زیارت نامه معشوق


شاید به تمامی تلخی های زمانه خندیده باشم

شاید در پی هر قصه پر غصه ای لبخند زده باشم

از برای تمام فاصله ها اشک را غربال کرده باشم

تمام روزه ها را با فریاد افطار کرده باشم

نماز هایم را به درگاهت ای خدا،به نام معشوق خوانده باشم

به تمام روز ها و شب های گذشته تسبیح عشق گفته باشم

به جای تمام حج های کعبه ات زیارت نامه معشوق خوانده باشم

من خدایم را ،نمازم را ،حجم را از برای معشوق فنا کرده ام

معشوقی که هیچ گاه نگفت دوستت دارم ،تنها گذاشت و گذشت

Thursday 13 December 2007

کاغذ بی نشان




روزی بر تکه ای کاغذ خواهم نوشت نامت را
روزی بر تکه ای کاغذ خواهم نوشت رسمت را

روزی بر تکه کاغذ پاره ای خواهم نوشت
خواهـــم گـــفــت کــه دوستـــت داشـــــــتم

تا بدانی که احساسم همچون کاغذ، پاره پاره شد
تا بخــــــــوانی چـــــه گذشـــــت بر من خسته دل

تا بـبــیـنـی کـــه ســالها چـــــــه نوشتم بر قلبم
تا بدانی که بازی کودکانه ام بازی احساس بود

و من گفتم.... سالها گفتم که دوستــــت دارم
امــــا نـــــدیدی و گــــذاشـــتی و گــــذشــــتی

و حال با تنـــی رنجـــــور می گوییم
ای نو گل بهار تنهاییم دوستت دارم


بخدا دوستت دارم

Wednesday 12 December 2007

خلیج همیشه فارس



دلم می خواست در مورد خلیج همیشه فارس مطلبی را روز نوشت کنم اما کمبود وقت این امکان را به من نمی دهد فقط همیشه باید بدانیم،که خلیج همیشه فارس بوده ، هست و خواهد بود .در ضمن عکس هم مربوط به یکی ازگنجینه های موزه فلورانس است .شب خوش

Tuesday 11 December 2007

آرامش


امشب با آرامش لبخند میزنم چون می دانم که پایان شب سیه سفید است .شب خوش

Monday 10 December 2007

خسته


خسته تر از اونیم که بتونم بنویسم .
شب بخیر

Sunday 9 December 2007

Saturday 8 December 2007

کبوتر عاشقی







دلم در کوچه پس کوچه های دل تنگی اسیره
دلم ،اسیر عاشقی ای کهنه است
گفته بودم تنهایم نگذار اما.....
حالامن تنها، خسته و بی کسم
من تنهای تنهام
امشب با تنهاییم روزمو افطار کردم
کاش نگاهم می کردی
کاش با پر نگاهم پرواز می کردی
کاش من و تو ما می بودیم
اما تنها در پس سایه ات راه رفتم و نگاهت می کردم
چه قشنگ بود خنده های کودکانه ات
شیرین بود راه رفتنت زیر باران
در سایه هایت گم شده بودم
در تنهایی هایم اسیر بودم
اسیر بند و زنجیر، اسیر سایه ها
چه تند می دویدی اما من اسیر بودم ،
چه سبک بال بودی اما من در اسارت خاک
دیدی؟ دلت همین را می خواست ببیند؟
دلت می خواست، رفتنت را ببینم
آری دیدم ، تلخ بود
تلخیی که حتی شیرینی دیدارمان را هم تلخ کرد
رفتی و دیگردلی نمانده برای عاشقی
نمی خواهم دیگر دل به عاشقی بسپارم
من خسته ام ،خسته از عشق و هر کلام عاشقانه
کبوتر قشنگ پرواز کن تا به اوج
من زمینی ام و جایم روی همین زمین خسته است
بدرود ،بدرود ای مسافرای کبوتر قشنگ عاشقی بدرود .

Friday 7 December 2007

روزمرگی


تکرار و تکرار و تکرار.تا حالا شده از روزمرگی خسته بشین؟از اینکه هر روز مثل روز قبل و مثل روز های قبل تر.واقعا این تکرار ها برای چیه و چه جوری می شه از دستشون خلاص شد.شاید جواب این سوال از سادگی سخت باشه. اما باید باور کنیم که هر روز یک روز تازه است با هزار جور اتفاقی که ما می تونیم انجامش بدیم و زندگی رو برای خودمون و دیگران شاد تر کنیم .چه جوری نداره فقط کافیه صبح اولین نفری رو که دیدین بهش پر نشاط و پر انرژی بگین: سلام صبح بخیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر.شب بخیر

Thursday 6 December 2007

زندگی پر از اشتباه است



آدم گاحی که منتغی به ذندگیش نگاح می کنه می بینه خیلی وغط ها اشطبا ه هایی رو کرده که می طونصطه نکنه و گاهی هم وغطی اشطباه کرده و با وجودی که می دونسته عشتباه کرده بر اشتباحش پافشاری کرده ؟چرا؟باز هم از اون چرا هایی که جوابش حیچ وغت پیدا نمی شه و اگه حم بشه فکر نمی کنم غبولش کنیم، باذهم یک اشتباه دیگه!ذندگی پر از اشتباح که تا آدم عزشون ظربه نخوره رحاش نمی کنه. ولی کسی در ظندگیش موفغ خواهد بود که دوبار یک اشتباح رو تکرار نکنه. ذندگی مسل این مطن پر اظ اشتباه.شب خوش
پس بهتره همین الان اشتباه های خودمون رو جبران کنیم :این جوری
آدم گاهی که منطقی به زندگیش نگاه می کنه می بینه خیلی وقت ها اشتبا ه هایی رو کرده که می تونسته نکنه و گاهی هم وقتی اشتباه کرده و با وجودی که می دونسته اشتباه کرده بر اشتباهش پافشاری کرده ؟چرا؟باز هم از اون چرا هایی که جوابش هیچ وقت پیدا نمی شه و اگه هم بشه فکر نمی کنم قبولش کنیم، باز هم یک اشتباه دیگه!زندگی پر از اشتباه که تا آدم ازش ضربه نخوره رهاش نمی کنه. ولی کسی در زندگیش موفق خواهد بود که دوبار یک اشتباه رو تکرار نکنه. زندگی مثل این متن پر از اشتباه.شب خوش

Wednesday 5 December 2007

اشك


ديشب تو فكرت بودم كه يه قطره اشك از چشمام جاري شد

از اشك پرسيدم چرا اومدي؟؟

گفت آخه تو چشمات كسي هست

كه ديگه اونجا جاي من نيست

--------------------------------

به قدری این قطعه زیباست که هرچیز بنویسم به

مثال قطره در مقابل دریاست

شب بخیر
توضیح:این نوشته از من نیست

Tuesday 4 December 2007

عشق واژهای پر رنگ در بی رنگی



شبی آمد تنها و خسته و عاشق
بی سر پناه و زخمی و خسته
آمد و تنهاییش را در سفره احساسم گستراند
تنهاییش را با تنهاییم مرحمی گذاشتم
دو تنها و غریب بودیم در غربت تنهایی
تنهاییم را گریه کردو به تنهاییش گریستم
به دنبال عشق بود من گریزان
به دنبال یار بود من خسته
به سوی نور بود و من تاریکی
تنها دستانش را دردست گرفتم و به غربت سرد تنهایی نگریستیم
به سقوط خورشید در غروب
به صفای دل عشاق می نگریستیم و می گریستیم
او تنها
من خسته
او عاشق
تنها می نگریستیم و می گریستیم
تنهاییش همرنگ تنهاییم بود
معنای عشقش معنای تازه ای از واژه بی پایان عشق
عشق واژه ای پر رنگ در دشت زرد زندگی

Monday 3 December 2007

چرا نرگس دیگه نمی خنده؟


می گن گل نرگس زیبا ترین گل شیراز
نرگس ولی دیگه هیچ وقت نمی خنده
نرگس شاید دیگه حتی نتونه گریه هم بکنه
نرگس وقتی می خواد بنویسه بابا، بابا کمرش خم می شه
نرگس وقتی می خواد بنویسه مادر، مادر زجه می زنه
نرگس وقتی سرما وجودش رو میلرزونه دیگه سراغ آتیش نمی ره
نرگس آتیش رو با وجودش حس کرده
نرگس شاید دلش می خواست معلم بشه
نرگس دلش می خواست روی تخته آتیش رو حجی کنه
نرگس اما .........نرگس اما زندگیش با آتیش خو گرفته
نرگسی که زییا ترین گل شیراز

-------------------------------------------------
نرگس حيدري دانش آموز حادثه ديده بر اثر آتش سوزي مدرسه
روستاي درودزن مرودشت از توابع شيراز

Sunday 2 December 2007

چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید


آیا می دانید ارتباط دو چشم با هم چیست؟آنها با هم پلک می زنند و با هم حرکت می کنند.
با هم گریه می کنند و با هم می بینند.و حتی با هم به خواب می روند.
ولی هیچ وقت یکدیگر را نمی بینند و این معنای واقعی دوستی است.
امـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا امان از وقتی که یک مخلوق زیبا(منظور نویسنده یک خانم زیبا بوده) جلوی این دو دوست ظاهر می شود. یکی از چشم ها ،چشمک می زند و چشم دیگر همچنان باز است.
نتیجه اخلاقی داستان : خانم ها همه چیز را به هم میزنند حتی بهترین دوستی ها را.
گاهی از اوقات نوشته ها می توانند درسر ساز باشند مثل این نوشته، ولی این داستان نه تنها در آقایان صادق است بلکه در خانم ها شاید رواج بیشتری دارد چرا که به مجرد آشنایی با مردی خوش تیپ وخوش پوش باو پرادوی سفید اه ببخشید منظورم اسب سفید بود ،شاید 80% دوستی های قبلی خودشون رو فراموش می کنند نمیگم چرا چون چراشو خوب می دونین این مثال مربوط به خانم ها بود آقایان عزیز هم مشخصات رو بهتر از من می دونین .اما واقعا چرا ؟آیا این هم از همون سوال های بی جواب همیشگی منه .فکر کنم بلی این سوال هم جوابی نداره .شب خوش

Do you know the relationship between two eyes..?They blink together, they move together; they cry together, they see things together and they sleep togetherbut they never see each other... That's what true friendship is!! But when a beautiful creature comes in front, one eye blinks and the other remains open..... Moral of the story: Women can break up even the best friendships!!

Saturday 1 December 2007

گفتگو با قورباغه


یک روز به برای ضبط یک برنامه تلویزیونی در رابطه با ایام کریسمس و سال نو رفته بودیم به یکی از خیابان های تهران که مختص ایام کریسمس و سال نو . حال و هوای جالبی داشت ،اگه تا حالا نرفتین حتما سری بزنید.هموطن های خوب مسیحی مشغول خرید بودند خلاصه ضبط رو شروع کردیم و خوب کارگردان خوب و خوش ذوغ خیلی دلش می خواست برنامه شاد باشه تصمیم گرفتیم که قورباغه پشت سر من که توی عکس معلومه با من شروع به حرف زدن بکنه .خلاصه ما شروع به سلام و احوالپرسی کردیم و تبریک و موضوع برنامه ،آخر پلاتو برگشتم به قورباغه گفتن سال نو مبارک .برادرم هم از پشت دوربین جواب داد(به جای قورباغه) .منم حول شدم گفتم آقای کارگردان حرف میزنه!!!!!!!!!این رو با کلی تعجب بخونین لطفا.خلاصه این شده بود سوژه که آقای کارگران حرف میزنه.پیشا پیش تولد حضرت مسیح و سال نو رو به همه هموطن های عزیز مسیحیم تبریک می گم.شب خوش

م