پی نوشت

از اینکه کلا سایت در
داخل ایران بدون استفاده از فیلتر شکن باز نمی شود
عذر خواهی می نمایم
چــــــــــرا؟

Monday 30 June 2008

جنگ نه،لا حرب،No war,keinen Krieg,pas de guerre,no a la guerra



شاید نسل سومی های انقلاب یا به قولی نسل موبایل و لپ تاپی ها و کسانی که در سال ها بعد از جنگ به دنیا آمده باشند،شاید به جنگ به عنوان هیجان هم نگاه کنند،اما هم نسلان من یعنی بچه های انقلاب ،هنوز هم کابوس های موشک های عراقی و آژیر قرمز و سفید را خوب به یاد دارند.هنوز شیشه های مدرسه را که با نوار چسب ضربدر می زدند که در صورت انفجار پخش نشود همانند عکس جلوی چشمانم است .وقتی آژیر قرمز و صدای غرش موشک ها و جنگنده های عراقی شنیده میشد همه منتظر فاجعه بودند.صدای سوت موشک ها هنوز در گوشم است؛خاموشی...... و بعد.................صدای امبولانس و آتش نشانی .........کجا؟قلهک....برق آلستوم....تهران پارس...وای که خرمشهر خونین شهر بود،اهوازی ها ،آبادانی ها ....ما که تهران بودیم،انها چه کشیدند در خط آتش دشمن.شاید با جانبازی صحبت نکرده باشید اما من کردام .....اویی که جوانیش را ،عمرش را برای میهنش ،برای اعتقادش و ناموسش گذاشت،امروز در کنار آسایش گاه ها خس خس کنان از خاطراتش می گوید،ترکش در حنجره اش جا خوش کرده میدانی یعنی چه؟.این ها حاصل هشت سال جنگیدن برای خاک و ناموس ودین و سرزمین و هزار ویک چیز دیگر بود .و امروز درست 20 سال از آخرین روز های جنگ می گذرد،قطعنامه 598 عددش مثل شماره شناسنامه ام شده است،هنوزضجه مادران داغ دیده در نخلستان های جنوب شنیده می شود.چرا جنوب.... همین بهشت زهرای تهران ،شب های جمعه غوقایی است .ندید؟من دیده ام به خدا هنوز حسن حسن مادری را میشنوم که جگر گوشه اش در خط مقدم پودر شد .هنوز مردان این سرزمین از شیمیایی ها ی عراقی ها پر پر می شوند. اگر من جبهه ندیدیم شما که دیدید چگونه جگر گوشه های مادران این سرزمین شهید شدند ،فرزندان ایران بودندهمه .در هر حال اگر مسلمانیم ،اسلام دین عشق و صلح است .شب خوش

Sunday 29 June 2008

حسرت


توی گوشه تنهای هام با خودم خلوت کرده بودم داشتم قصه زندگی رو مرور می کردم از روز و ساعت و دقیقه ای که متولد شدم تا اینجایی که الان نشستم و دارم می نوسیم.شیاد سخت باشه بخواهی 14،191،200 دقیقه ای که از عمرت رو می گذره به صورت کلام و حتی نوشته بیانش کرد ،پس واقعا خیلی از اتفاقات زندگی آدم خاطرست ،از تلخ ترین تا شیرین ترینشون.خاطراتی که شاید هیچ وقت تکرار نشن و همیشه در حسرت دوباره داشتن و یا دوباره تکرار کردن کاری یا چیزی ،بمانی که زندگی پر از حسرت است.حسرت گذشته های تلخ و شیرین .چه می شود کرد ؟حتی از حسرت ها هم درس نمی گیریم و برای روز ها و ساعت هاو دقیقه های باقی مانده زندگی هم حسرت می خوریم بی هیچ نتیجه به قول شاعر

لحظات را گذراندیم تا به خوشبختی رسیم

اما دریغ لحظاتی که گذشت لحظات خوشبختی ما بود

در هر حال زندگی تنها محل گذر است و دست نوشته امروزم هم گذری بود بر تمام حسرت های گذشته .شب خوش

Saturday 28 June 2008

وباز هم اقتصاد

ترافیک تهران - البته سال های بعد
اكونوميست در تازه‌ترين گزارش خود به بررسي فضاي اقتصاد كلان ايران و 81 كشور ديگر جهان پرداخت و عنوان كرد كه ايران طي پنج سال گذشته از اين لحاظ در مكان 76 جهان جاي داشته است(یعنی از آخر نفر پنجم). به گزارش ايسنا، اكونوميست در گزارش ماه ژوئن خود به فضاي اقتصاد كلان ايران در فاصله سال‌هاي 2003 تا 2007 امتياز 5.5 داد و عنوان كرد كه با چنين امتيازي ايران در مكان 76 جهان و در بین هفده کشور منطقه خاور میانه رتبه 15 خاورميانه قرار دارد بازم بد نیست از آخر رتبه دوم.یک کم دیگه تلاش می خواهد برای کسب رتبه اول.اما با افزایش قیمت نفت و به طبع آن بنزین در دنیا و ایران پژوهشگران درصددند با استفاده از زباله گياهي و تغيير ژنتيکي ميکروب، بنزين و نفت توليد کنند ، پژوهشگران شرکت‌هاي بيوتکنولوژي در «دره سيليکون» که منطقه‌اي در جنوب شرقي سانفرانسيسکو است، درصددند با استفاده از زباله‌هاي گياهي و تغيير ساختار ژنتيکي باکتري‌ها و مخمرهاي آبجو از طريق فناوري ژنتيک، بنزين و نفت توليد کنند.این در حالی است که با حذف یارانه های انرژی بازار فیلم های سینمایی هم با مد نظر قرار دادن موضوع بنزین داغ شده است .این فیلم ها به زودی در جشنواره های بین المللی عرضه خواهد شد.

به خاطر 1 ليتر بنزين
من ترانه 1000 ليتر بنزين دارم
رستگاري قبل از ساعت 12 امشب
دور دنيا با 100 ليتر بنزين
رايحه خوش بنزين
ب مثل بنزين
علي بنزيني
بنزيني ها
بنزين بازي
مرد بنزيني
- پسر بنزين فروش
- پسري با 4 ليتري در بزرگراه
- سالهاي سهميه بندي بنزین
- گذر از پمپ بنزین
- بنزین اجباری
- رنگ بنزین
-ایدا بابات بنزین داره؟

البته که شوخی از نوع بنزینی بود.در هر حال شب خوش

Friday 27 June 2008

این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست

کوه دماوند - ایران خانه جاویدان من
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست
آن دختـــــــــــر چشم آبی گیسوی طلایی
طناز سیه چشــــــــــم چو معشوقه من نیست
آن کشور نو آن وطــــن دانش و صنعت
هرگز به دل انگیــــــــــزی ایران کهن نیست
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست
در دامن بحر خزر و ساحل گیلان موجی است
که در ساحل دریای عدن نیست
در پیکر گلهای دلاویز شمیران
عطری است که در نافه ی آهوی ختن نیست
آواره ام و خسته و سرگشته و حیران
هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست
آوارگی وخانه به دوشی چه بلایست
دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست
من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ
در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست
هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران
بی شبه که مغزش به سر و روح به تن نیست
پاریس قشنگ است ولی نیست چوتهران
لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست
هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ
چون دامن البرز پر از چین وشکن نیست
این کوه بلند است ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست
این شهرعظیم است ولی شهرغریب است
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست

دکتر خسرو فرشید ورد

Thursday 26 June 2008

سی مثل از ازدواج


خواستم پیرامون کنکور بنویسم که این روز ها در اخبار و جراید و اجتماع ،بازار داغی دارد که ای میل شادی عزیز به دستم رسید .دیدم که شاید در حال حاضر بحث ازدواج و صیغه داغ تر است .سی ضرب المثل برای دوستانی که قصد ازدواج البته از نوع دایم را دارند شدیدا توصیه می شود.برای آقایان ازدواج کرده بنا به توصیه پزشکان مضر می باشد.در هر حال قدیم ها زمانی که ما کنکور می دادیم ،یادش بخیر زمان چراغ نفتی یکی از شروط، تحصیلات آقای داماد بود البته به ما که رسید شرایط تغییر کرد و با نرخ رشد نقدینگی ،پول هم به سبد ازدواج اضافه شد . حال به دنبال آن هستیم، امید است که وقتی بدستش آوردیم ،شرایط تغییر نکرده باشد. اما به یقین و به اعتقاد بنده حقیر سراپا تقصیر، پول تضمین خوشبختی نبوده و نیست اما شاید وسیله ساز راحتی و تسریع خوشبختی ظاهری باشد .در هر از این مثال ها خواه پند گیرید و خواه ملال. شب خوش

هنگام ازدواج بيشتر با گوش هايت مشورت كن تا با چشم هايت. ضرب المثل آلمانی
مردی كه به خاطر " پول " زن می گيرد، به نوكری می رود. ضرب المثل فرانسوی
لياقت داماد ، به قدرت بازوی اوست . ضرب المثل چينی
زنی سعادتمند است كه مطيع " شوهر" باشد. ضرب المثل يونانی
زن عاقل با داماد " بی پول " خوب می سازد. ضرب المثل انگليسی
- زن مطيع فرمانروای قلب شوهر است. ضرب المثل انگليسی
- زن و شوهر اگر يكديگر را بخواهند در كلبه ی خرابه هم زندگی می كنند. ( ضرب المثل آلمانی
داماد زشت و با شخصيت به از داماد خوش صورت و بی لياقت . ( ضرب المثل لهستانی
دختر عاقل ، جوان فقير را به پيرمرد ثروتمند ترجيح می دهد. ( ضرب المثل ايتاليايی
داماد كه نشدی از يك شب شادمانی و عمری بداخلاقی محروم گشته ای .( ضرب المثل فرانسوی
دو نوع زن وجود دارد؛ با يكی ثروتمند می شوی و با ديگری فقير. ( ضرب المثل ايتاليايی
- در موقع خريد پارچه حاشيه آن را خوب نگاه كن و در موقع ازدواج درباره مادر عروس تحقيق كن . ( ضرب المثل آذربايجانی
- برا ی يافتن زن می ارزد كه يك كفش بيشتر پاره كنی . ( ضرب المثل چينی
- تاك را از خاك خوب و دختر را از مادر خوب و اصيل انتخاب كن . ( ضرب المثل چينی
- اگر خواستی اختيار شوهرت را در دست بگيری اختيار شكمش را در دست بگير. ( ضرب المثل اسپانيايی
- اگر زنی خواست كه تو به خاطر پول همسرش شوی با او ازدواج كن اما پولت را از او دور نگه دار . ( ضرب المثل تركی
- ازدواج مقدس ترين قراردادها محسوب می شود. (ماری آمپر
- ازدواج مثل يك هندوانه است كه گاهی خوب می شود و گاهی هم بسيار بد. ( ضرب المثل اسپانيايی
- ازدواج ، زودش اشتباهی بزرگ و ديرش اشتباه بزرگتری است . ( ضرب المثل فرانسوی
- ازدواج كردن وازدواج نكردن هر دو موجب پشيمانی است . ( سقراط
- ازدواج مثل اجرای يك نقشه جنگی است كه اگر در آن فقط يك اشتباه صورت بگيرد جبرانش غير ممكن خواهد بود. ( بورنز
- ازدواجی كه به خاطر پول صورت گيرد، برای پول هم از بين می رود. ( رولاند
- ازدواج هميشه به عشق پايان داده است . ( ناپلئون
- اگر كسی در انتخاب همسرش دقت نكند، دو نفر را بدبخت كرده است . ( محمد حجازی
- انتخاب پدر و مادر دست خود انسان نيست ، ولی می توانيم مادر شوهر و مادر زنمان را خودمان انتخاب كنيم . ( خانم پرل باك
- با زنی ازدواج كنيد كه اگر " مرد " بود ، بهترين دوست شما می شد . ( بردون
- با همسر خود مثل يك كتاب رفتار كنيد و فصل های خسته كننده او را اصلاً نخوانيد . ( سونی اسمارت
- برای يك زندگی سعادتمندانه ، مرد بايد " كر " باشد و زن " لال " . ( سروانتس
- ازدواج بيشتر از رفتن به جنگ " شجاعت " می خواهد. ( كريستين
- تا يك سال بعد از ازدواج ، مرد و زن زشتی های يكديگر را نمی بينند. ( اسمايلز

محک


Wednesday 25 June 2008

خود درمانی

تا حالا با همسرتون دعواتون شده؟اگر نشده خوب الهی شکر اما خوب از قدیم گفتن دعوا شیرینی زندگی است.البته باید توجه داشت که نمک زیاد اصلا برای سلامتی بدن مفید نیست . اما منظورم از بیان دعوا این بود که بگم در بین این نمک بازی ها ،کاسه و بشقاب بد بخت مورد تهاجم قرار می گیرد ،البته که بیشتر سلاح خانم هاست به جهت تعویض سرویس آشپزخانه!!! اما واقعا گاهی شکستن به فروکش کردن خشم کمک میکند ،در حقیقت همانند کوه آتشفشان نیاز به یک راه خروج برای تخلیه انرژی نیاز داریم که خورد کردن یکی از آنهاست در هر حال عکس ها هم مربوط به روشی جدید درمانی در آمریکاست برای کسانی که اعصابشون به قولی تعطیل است.اما این روش را با توجه به افزایش افسار گسیخته قیمت های لوازم خانگی برای ایرنیان عزیز پیشنهاد نمی شود.در هر حال شب خوش


Tuesday 24 June 2008

مادر


تا حالا فکر کردید مادر یعنی چی؟ شاید نشه هیچ معنایی رو براش پیدا کرد.شاید مادر یک کلمه باشه اما دریای وجوده.اگر نبود من و تو هم نبودیم . مادر یعنی گذشت ،یعنی عشق ،یعنی همه چیز .حتی بهشت بخدا زیر پاشه .مادر یعنی آرامش ،یعنی ساعت ها بشینی و باهاش حرف بزنی و گریه کنی.اونم با تمام وجودش با تومیشینه و گوش می کنه .با دستاش اشک هاتو پاک می کنه و می گه مادر.... غصه نخور.مثل دریای آرامش می مونه حرفاش با وجودی که در درونش طوفان ،اما تو نمی بینی.امروز تنها روز مادر نیست ،روز عشق ،روز گذشته ،روز بودنه ،روز تولده.روز همه چیه .مادرم روزت مبارک، از فرسنگ ها دور دستانت را می بوسم و تا ابد دیوانه وار می پرستمت.


روزمادر به همه مادرا چه اونایی که هستن و چه اونایی که نامشون تا ابد هست ،مبارک باشه




تقدیم به مادرم و همه مادرآن ایران زمین

Monday 23 June 2008

از نگاه لحظه ها



دهمین کنگره سراسری همکاری های دولت ،دانشگاه و صنعت برای توسعه ملی
آذر 1385 دانشگاه علوم و تحقیقات

Sunday 22 June 2008

+عشق در نگاه لحظه ها 18



همیشه که عشق و عاشقی مال ما آدم ها نیست ،حیوانات هم عاشق می شوند

Saturday 21 June 2008

شماهای دوم هم آمد


دومین شماره از مجله الکترونیکی تخصصی وبلاگ شماها منتشر شد.این روز ها با توجه به گسترش روزافزون دنیای مجازی جوانان بسیاری در زمینه های مختلف اقدام به وبلاگ نویسی می کنند .وبلاگ نویسی حتی در بین بزرگان سیاسی ایران هم رواج یافته است که در این میان محمد علی ابطحی بی شک فعال ترین وبلاگ نویس در ایران است که دست نوشته های خود را هر روز به روز می کند و صد البته که همه وبلاگ نویسان را به این امر تشویق می کنند .بقیه بزرگان سیاسی هم کم و بیش وبلاگ های خود را به روز می کنند .اما وبلاگ نویسی به نظربعضی ها کارعبس و بیهوده ایست اما به نظر من دلیلی برای اثبات بودن است ،برای بیان نظرات شخصی حتی اگر در روز یک بازدید کننده داشته باشد .در هر حال اگر تمایل به داشتن یک وبلاگ دارید در این مجله راهنمای قدم به قدم ساخت وبلاگ های مختلف را اموزش داده است .اگر وبلاگی زدید حتما آدرس آن را برای من بفرستید حتما در لینکستان وبلاگم آن را برایتان تبلیغ خواهم کرد. در هر حال شب خوش

Friday 20 June 2008

دیار آشنا

از چپ به راست :حاج آقا غفوریان - من -آقای نهضت - آقای ... - آقای ناصح - آقای ...دفتر دیار آشنا1385
امروز جمعه آخرین قسمت از برنامه دیار آشنا در شبکه جام جم تا ساعاتی دیگر بر روی آنتن خواهد رفت . برنامه ای که در سه سال و اندی به عنوان پر بیننده ترین برنامه شبکه از سوی مخاطبین شناخته شد . برنامه ای از گروه اجتماعی شبکه جام جم که من هم افتخار حضور در تیم برنامه سازی را به عنوان گزارشگر داشته باشم.در هر حال امشب خط پایان فرا خواهد رسید و به رسم احترام برای همکاران و دوستان نامه ای نوشته و ارسال کردم که بد ندیدم عین نامه را در اینجا هم بگذارم.در هر حال شب خوش



بنام خدا



بینندگان محترم شبکه جهانی جام جم
ســــــلام
اینجا تهران ،پایتخت ایران
سرزمیـــــن مهربـــانی ها
دیـــــــــار همیشه آشناست

این ،جملاتی بود که بار ها و بار ها در گزارش های برنامه دیار آشنا تکرارشان کردم تا جایی که دیار آشنا برایم وسعتی یافت به اندازه ایرانم ،سرزمینم . اولین باری که جلوی دوربین جام جم و برنامه دیار آشنا رفتم ،روز های ماه مبارک رمضان بود ،روزهایی بود که هیچ وقت از دفتر خاطراتم پاک نخواهد شد. نزدیک به دو سال عضو کوچکی بودم از برنامه دیار آشنا، تا آن وقت ،هیچگاه طعم تلخ غربت را نچشیده بودم. اما امروز که غربت نشینم و یک بیننــده، خوب می دانم که داشتن دیار آشنا ،یعنی داشتن سرزمینم ،ایران در غربت .هر چند کوتاه اما بوی ایران میداد برایم.
آغاز یک برنامه تلویزیونی همانند کودکی نو پاست که به مرور زمان رشد می کند وبزرگ می شود. دوستان زیادی برای خود پیدا می کند ولی فرصت کوتاه است و بــــاید رفت تا برنامه ای دیگر برای سرمایه اصلی شبکه که همانا مخاطبین هستند ،تولید و پخش شود و هیچکس ماندی نیست.
شنیدم که دیار آشنا هم تمام شد ،حقیقتا دلم گرفت ،برای تمام لحظه لحظه هایی که با دیار آشنا زندگی کردم ،دلم تنگ شد و یاد گذشته ها کردم . یاد استودیویی که بخاری هایش در سرمای زمستان ها حکایتی داشت ، یاد تمام گزارش هایی که با دوستان و همکاران برای ضبط میرفتیم،در سرما و گرما تنها به عشق کسانی که منتظر دیدن دیار آشنا بودند در غربت .
جمله کوتاه می کنم و از تمام کسانی که در این سال ها برای برنامه دیار آشنا زحمت کشیدند و من را یاری کردند بخصوص از حاج آقا غفوریان عزیز، محمود خان شهریــاری ،آقای نهضت ، آقای فرهاد ناصح ،خانم نامور و تمام دوستانی که برای دیار آشنا زحمت کشیدند و نامشان را نبردم ،تشکر و قدردانی می کنم .
در پایان آرزو می کنم که دیارآشنا ،ایران، سرزمین من ، همیشه پاینده باشد.



عکس هایی از پشت صحنه های دیار آشنا

Thursday 19 June 2008

وکیلم؟


ازدواج موقت یا همان صیغه این روز ها یکی از راهکار های ارائه شده برای جلوگیری از خیلی مشکلات و مسائل در ایران است که موافقان و مخالفان خود را دارد.اما خبرگزاری موج در کاریکاتور خود به واقع ازدواج موقت را راهی برای متمولین به جهت افزایش تفریحات موجود به شکل قانونی و اسلامی معنا کرده است .چرا که جوانان با ازدواج موقت همچنان با مشکلات خود دست و پنجه نرم می کنند.شاید اگر مشکلات زیر بنایی را حل می کردیم امروز با بیان اینگونه مسایل مشکلات را بیشتر نمی کردیم چرا که هیچ جوانی خواهان زندگی موقت به جهت ارضای مسائل جنسی خودنیست. از قدیم می گن خونه اجاره ای خونه نمی شه زن صیغه ای زن. در هر حال شب خوش.

Wednesday 18 June 2008

سفرنامه با قهوه خانه یا کافی شاپ فعلی


حسین مرعشی را خیلی ها نه از پست های مهمی چون فرمانداری کرمان ،نمایندگی کرمان و رییس سازمان گردشگری میشناسند ،بلکه خاطره مناظره تلویزیونی او را با کلهر معاون فعلی رسانه ای رییس جمهور را به خوبی به یاد دارند.او در دنیای مجازی اینترنت قهوه خانه ای دارد که دقایقی را سپری کردن در آن خالی از لطف نیست . اما خاطره پروازی او در مسیر کرمان - تهران خیلی خواندنی بود .داستان را از زبان خود او می خوانیم که به حتم شیرین تر است :

سفر ناخواسته به كراچي

در دوران نمايندگي مجلس ششم ، طبق برنامه هميشگي هر هفته به کرمان مي رفتم و به برنامه هاي حوزه انتخابيه در حد فرصت و امکانات رسيدگي مي کردم . يک شب در برگشت از کرمان با ارباس ايران اير اتفاق عجيبي افتاد که بعيد است تا آخر عمر، مشابه آن را درک کنم و اميدوارم چنین اتفاقی براي هيچ گروه ديگري هم واقع نشود . پرواز ساعت هشت و نيم شب از کرمان به موقع انجام شد و قرار بود يک ربع به ده در تهران بنشيند ، من هم جايي در تهران براي شام مهمان بودم و به دوستان گفته بودم با تاخير خواهم رسيد . صندلی من در رديف يک وهمه چيز عادي بود ولي يک خانمي که با فاصله کمي با من نشسته بود از همان ابتداي پرواز دلشوره و حس خاصي داشت ، او از هر صدای معمولی و هر حرکت هواپیما وحشت ده می شد . بعد از گذشت بيش از يک ساعت که بايد هواپيما براي نشستن يا به اصطلاح لاندينگ کاهش ارتفاع را شروع را شروع مي کرد ، هواپيما براي يک مدت پانزده دقيقه در جا دور زد ، بطوری که همه کلافه شده بودند و خانم موصوف بيش از سايرين مضطرب شده بود . من با تصور اينکه به دليل ترافيک فرودگاه مهر آباد ، بر اساس روال معمول برج به هواپيما هدل داده ،به فرد کناري خودم که از افراد فني ايران اير بود گفتم برو به خلبان بگو با مسافران حرف بزند وآنان را از نگراني بيرون بياورد . او رفت وبراي مدت پانزده دقيقه برگشت در حالی که آنقدر دستمال کاغذي براي خشک کردن عرق پيشاني خود مصرف کرده بود که تمام پيشاني آن مملو از ذرات دستمال شده بود . با برگشت او ، خانم حساس همجوار من نگران تر شد و فرياد زد گفتم وضع خرابه ، ببينيد اين چه حالي داره !!! البته من هم کمي نگران شدم و فکر کردم چرخ هاي هواپيما باز نشده و هواپيما منتظر آماده شدن باند براي فرود اضطراري و بدون چرخ است . از همکار هما پرسيدم چه خبره ؟ چرخ ها باز نمي شه ؟ او گفت : وضع از اين حرف ها خطرناکتره ،طاقت داري که فرياد نزني ؟ گفتم مشکلي ندارم بگو . گفت : گم شديم . با شنيدن اين جمله و با توجه به شناخت کمي که از صنعت هوائي داشتم ، خيلي جا خوردم . خواندن چندين آيت الکرسي و دعاي توسل و در نهايت انقطاع کامل از همه چيز و همه کس و تسليم کامل شدن در مقابل اراده حق و اينکه بالاخره مرگ هر موجودي فرا مي رسد و مقدر بوده است که من اينگونه از دنیا بروم و .... اين حدود دو ساعت اضطراب هر چند به دليلي آگاهي از عمق خطری که در دو قدمی ما بود سخت بود ولي از سوي ديگر مفيد هم بود وفایده آن، فرصت توبه و انابه به درگاه حق جل و علي بود .به هرحال يک معجزه جان من و همه مسافران را نجات داد و با همکاري مرکز کنترل هوائي ايران و دقت مرکز کنترل پاکستان ، هواپيما پس از حدود سه ساعت پرواز آماده نشستن بر روي باند فرودگاه کراچي شد . زماني که سرمهماندار بسيار شجاع و خوش اخلاق پرواز که در تمام ساعات بحراني با روحيه بسيار بالا و بدون واهمه ، با مسافران صحبت و با اطمينان کامل هر نوع مشکلي را منکر مي گرديد ، اعلام کرد شما مي توانيد از پنجره هواپیما چراغ هاي شهر کراچي پاکستان را ببينيد ، خنده قهقه بلند شد و سکوت توام با وحشت چند ساعته شکست .پس از ورود به فرودگاه کراچي اولين موضوعي که جلب توجه کرد و اعتراض محترمانه مسافران را بر انگيخت فرودگاه پيشرفته کراچي بود ، مسافران نا خوانده کراچي به من مي گفتند ، حاج آقا اين هم از پاکستاني هاي فقير !! چرا براي ايران کاري نمي کنيد ؟ يکي از دوستان سيصد دلار از يکي از تجار همراه قرض کرد و از فروشندگان کارت هاي اعتباري تلفن ، کارت خريد و در اختيار مسافران گذاشت تا با تهران تماس بگيرند و بگويند کجا هستند . خود من به همسرم زنگ زدم و وقتي پرسيد کجايي ؟ چرا دير آمدي ؟ گفتم کراچي هستم و او باور نمي کرد فکر مي کرد مثل بعضي اوقات شوخي مي کنم . شب را با مسافران تا صبح در فرودگاه بين المللي کراچي بيتوته کرديم . خلبان پس از کنترل دستگاه هاي ناوبري هواپيما متوجه شده بود که هواپيما سالم است و فقط خطاي بي سابقه و البته ممکن او در یک چرخش صد و هشتاد درجه ای پس از پرواز از باند کرمان او را در مسير غلط قرار داده ، آماده بود پرواز به تهران را آغاز کند ، اما مسافران تسليم نشدند . با آقاي کاظمي مدير عامل وقت ايران اير تماس گرفتم و او پس از بررسي از من خواهش کرد که من ابتدا سوار شوم تا مسافران از من پيروي کنند ، من موکول به نظر اکثريت مسافران شدم ، آنان را جمع کردم ، مطلب را توضيح دادم و رفتن يا نرفتن را به راي گذاشتم ، فقط سه نفر بجز من موافق پرواز با همان هواپیما بودند ، لذا ايران اير يک هواپيماي 747 فرستاد تا مسافران را به تهران برگرداند .روز بعد در بازگشت ، يک نفر از مسافران که کنار من نشسته بود مي گفت که ديشب پس ازسوار شدن هواپیما در کرمان به خواب رفته و در فرودگاه کراچي آخرين نفري بوده که بيدار و سپس پياده شده است . او هيچ اطلاعي از استرس ها و اضطراب ها نداشت . به او گفتم خوش به حالت . اين روزها با ديدن اوضاع و احوال مملکت بياد آرامش فوق تصور آن مسافر به خواب رفته سفر به کراچي مي افتم و با خود مي گويم کاش من هم خواب يا بي اطلاع بودم تا اينقدر از عمق فاجعه نسوزم در همه چيز......یکشنبه نوزدهم خرداد هشتاد و هفت

این هم از داستان سفر و خاطرات پروازی حسین مرعشی ،خدا را شکر حداقل در کراچی به زمین نشت و کار به جاهای باریک نکشید . در هر حال شب خوش

Tuesday 17 June 2008

شریعتی مردی که دیگر ناله نمی کند


خدایـــــا به من زیستنی عطا کن ،که در لحظه مرگ
بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشتـــه است
حسرت نخورم ،و مردنی عطا کن که بر بیهودگـــیش
سوگوار نباشم .برای اینکه هر کس آنچنــان می میرد
که زندگی می کند . خدایا تو چگونه زیستن را به من
. بیاموز ،چگونه مردن را خود خواهـــــــــــم آموخت
خدایا رحمتی کن تا ایمان ،نان و نــــــام برایم نیاورد،
قدرتـــم بخش تا نـــانم را و حتی نــــــامم را در خطر
ایمانم افکنــــــــــم،تا از آنهایی باشـــــم که پول دنیا را
میــگیرند و برای دیــــن کار می کنند، نه از آنهاییـــکه
پول دین می گیـــــــــــرند و برای دنــــیا کار می کنند.
دکتر علی شریعتی
سی‌ویکمین سالگرد درگذشتش را با حسرت نداشتنش خواهیم گذراند.شریعتی مردی بود که همشه حرف هایی برای شنیدن و خواندن داردحتی بعد از سی و یک سال از رفتنش.روحش شاد


* توضیح: تیتر مطلب مربوط می شود به نوشته از دکتر شریعتی با عنوان من دیگر ناله نمی کنم

Monday 16 June 2008

هزار و صد تومان برای هر جوان ایرانی



در نشست مسوولان سازمان ملي جوانان اعلام شد كه سرانه هر جوان ايراني به تناسب بودجه 28 ميليارد توماني سازمان ملي جوانان و جمعيت 25 ميليوني كشور، يك‌هزار و 100 تومان است*.یعنی در حدود کمتر از سه لیتر بنزین .این در حالی است که یکی از تفریحات نه چندان سالم اما مناسب برای اوقات فراغت جوان ها یعنی دور دور(از فعل دور زدن می آید ) ،با فشار اقتصادی به بعضی از خانواده ها تقریبا از بین رفته است چرا که اگر سهم هر جوان نیز به صورت نقدی پرداخت شود کفاف بنزین موتور را نیز نخواهد کرد.اما واقعا با بودجه 28 میلیاردی برای کشوری به پهنای ایران چه کاری می توان انجام داد.ساخت چند ورزشگاه؟که ساخت این گونه فضا ها به عنوان کار زیر بنایی لازم وضروری،اما حق عضویت های آنچنانی را با توجه به واگذاری به بخش خصوصی ، در مقایسه با در آمد جوانان ،چه یارانه ای می توان تامین کند .شاید با تغییر سیاست هایی کلی که امکان را برای سرمایه گذاری داخلی و خارجی را فراهم می کند ، بتوان مشکلات عمده ای را از جمله اشتغال،رونق تجارت و سرمایه حل و فصل کرد .به قول حضرت امام گاهی هم باید تقیه کرد و جام زهر را نوشید که امام برای حفظ منافع ملت و کشور این کار را انجام دادند.اگر مسولان نظام هر ساله با آرمان های امام تجدید بیعت می کنند از منش و روش او نیز باید آموخته هایی را به مرحله عمل گذارند.در حر حال شب خوش

Sunday 15 June 2008

قند پارسی

میدان فردوسی 1336

بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پـــــارسی

شاید اگر پای صحبت پدر بزرگ و مادر بزرگ ها بنشینید،گاهی از واژه ها و کلماتی استفاده می کنند که شاید در فارسی امروزتاریخ مصرف آن منقضی شده باشد. اما اگر ادبیات جوانان امروز را بخواهیم مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم بی شک با واژگان بی معنا و مفهومی روبرو خواهیم شد که البته برای ما نسل جوان قابل فهم و درک است. اما این ادعا کم بی راه نیست که نسل امروز ایران و بخصوص نسل سوم ایران بعد از انقلاب با ادبیات و فرهنگ اصیل ایرانی کمی غریبه است تا جایی که شاید برای خواندن اشعار بزرگانی چون حافظ وسعدی با مشکلات عدیده ای روبروست. اما در این میان مقصر کدام سازمان و ارگان است. بی شک صدا و سیما نقش بسزایی در آموزش و فرهنگ سازی داشته و دارد که این انتقاد را باید از کارگردانان به نامی چون مهران مدیری کرد که برای سرگرم ساختن مردم اقدام به تولید واژگانی بی معنا کردند که به سرعت در بین مردم و علی الخصوص جوانان تبدیل به یک ادبیات شد، آن هم ادبیات برره ای ،به به .......به به .
میدان فردوسی
اما در این داستان تنها صدا و سیما مقصر نبوده و شاید آموزش و پرورش و آموزش عالی نیز در این قصور فرهنگی
نقش داشته باشند.در هر حال این حرکت در ادبیات همانند سیل می ماند که هیچ سدی در مقابلش نمی توان ساخت اما با برخی سیاست گزاری ها می توان عده ای را از این سیل به ساحل مقصود رساند.کلیپ میدان فردوسی از ساخته های بزرگمهر حسین پور بی شک نمادی از ادبیات بومی ایران است .حالا سایلنت* شو ،دیالوگ* دارم .منظور که این نما آهنگ* را حتما ببینید.در هرحال شب خوش


*Silent - Dialog - Clip

Saturday 14 June 2008

ازنگاه لحظه ها - کمی هم اقتصادی

در حاشیه افزایش نرخ تورم و بررسی حذف سه صفر از پول ملی - پول ملی زیم با وه

ایام تعطیلات همراه با کم بود نقدینگی در خودپرداز ها

غیبت از نوع بین المللی



شاید واژه غیبت یکی از موثر ترین سلاح های بشر ساخت است که شاید استفاده از این سلاح کشتار جمعی مخرب نه تنها در خانم ها از جایگاه ویژه ای برخوردار است ،بلکه در بین آقایان هم جایگاه ویژه ای را پیدا کرده است و گاهی آقایان با هیجان و آب و تاب بیشتر وارد میدان غیبت میشوند و میدان را از همسر مربوطه ،شمسی خانم ربوده و خود ادامه خواهند داد. یکی قشنگ می گفت که غیبت این روز ها تبدیل به وسیله ای برای تفریحات سالم شده است .البته که سالم سالم هم نیست و قبوض تلفن و موبایل باعث بروز بیماری های لاعلاجی می شود. البته که این بیماری تنها مختص ایرانیان نیست و تقریبا به صورت بین المللی اجرا میشود و بین تمام فرهنگ ها وجود دارد . اما روش های مقابله با آن چیست؟غیبت همانند بیماری ایدز تا حالا هیچ گونه درمانی برای آن یافت نشده و فقط می توان از رفتار های پر خطر پرهیز کرد والبته که نمی شود از کاندوم برای پوشش زبان مردم استفاده کرد(نکته اموزشی : اما برای مبارزه باایدز می شود)اما می توان نسبت به حرف و حدیث های مردمی بی اهمیت بود چرا که درمانی برایش نیست.اگر بخواهید با آن مقابله کنید نیازمند صرف وقت ،هزینه و اعصاب است .به نظر من ،البته اگر نظر من برایتات مهم باشد ،بی اهمیت بودن بهترین راه برای مقابله با حرف های آقایان و خانم های خاله زنک است . در هر حال شب خوش

Thursday 12 June 2008

هتل داری اسلامی


یکی از اساس و پایه های علم تجارت مربوط به بازاریابی است که جایگاه ویژه ای بر خوردار می باشد .ما ایرانیان هم از این مقوله، الهی شکر عقب نمانده و علم باراز یابی را در مقوله های مختلف اعمال می کنیم .همانند این مثال جالب که در یکی از هتل های تهران اعمال شده است . اما نکته جالب توجه در اینجاست که سابق بر این دادن اتاق در هتل به خانم های تنها ممنوع بود ،حالا شاید در این هتل آزاد باشد و الا که این پارچه وجه قانونی نخواهد داشت و شاید هم قانون اماکن عوض شده باشدمن نمی دانم .در هر حال این هم روشی است برای رعایت شئونات اسلامی در هتل ها شاید برای افراد بد حجاب جریمه ای هم در نظر گرفته شده باشد.اما کسی که مسئول اعمال و ارزشیابی شئونات اسلامی در هتل ج برای اعمال تخفیف است دارای چه خصوصیات و درجات اخلاقی برای علم قضا است ؟ در هر حال شب خوش

Wednesday 11 June 2008

زندگی مانند قهوه است


چند دوست دوران دانشجویی که پس از فارغ التحصیلی هر یک شغل های مختلفی داشتند و در کار و زندگی خود نیز موفق بودند، پس از مدت ها با هم به دانشگاه سابق شان رفتند تا با استادشان دیداری تازه کنند. آنها مشغول صحبت شده بودند و طبق معمول بیشتر حرف هایشان هم شکایت از زندگی بود. استادشان در حین صحبت آنها قهوه آماده می کرد. او قهوه جوش را روی میز گذاشت و از دانشجوها خواست که برای خود قهوه بریزند‎.
روی میز لیوان های متفاوتی قرار داشت; شیشه ای، پلاستیکی، چینی، بلور و لیوان های دیگر. وقتی همه دانشجوها قهوه هایشان را ریخته بودند و هر یک لیوانی در دست داشت، استاد مثل همیشه آرام و با مهربانی گفت: بچه ها، ببینید; همه شما لیوان های ظریف و زیبا را انتخاب کردید و الان فقط لیوان های زمخت و ارزانقیمت روی میز مانده اند‎.
دانشجوها که از حرف های استاد شگفت زده شده بودند، ساکت بودند و استاد حرف هایش را به این ترتیب ادامه داد: در حقیقت، چیزی که شما واقعا می خواستید قهوه بود و نه لیوان. اما لیوان های زیبا را انتخاب کردید و در عین حال نگاه تان به لیوان های دیگران هم بود
‎زندگی هم مانند قهوه است و شغل، حقوق و جایگاه اجتماعی، ظرف آن است. این ظرف ها زندگی را تزیین می کنند اما کیفیت آن را تغییر نخواهند داد‎
البته لیوان های متفاوت در علاقه شما به نوشیدن قهوه تاثیر خواهند گذاشت، اما اگر بیشتر توجه تان به لیوان باشد و چیزهای با ارزشی مانند کیفیت قهوه را فراموش کنید و از بوی آن لذت نبرید، معنی واقعی نوشیدن قهوه را هم از دست خواهید داد. پس، از حالا به بعد تلاش کنید نگاه تان را از لیوان بردارید و در حالیکه چشم هایتان را بسته اید، از نوشیدن قهوه لذت ببرید
------------------------------------------
اول از همه ممنونم از شادی عزیز که این متن زیبا را برایم فرستاد .حیفم آمد که آن را در خزان نگذارم که درس زندگی بود برای من و امیدوارم برای شما هم باشد.البته نظر من با نظر استاد کمی متفاوت است چرا که هم باید به اصل توجه کرد و هم به فرع که هم قهوه مهم است و هم ظرف قهوه چرا که هم زندگی مهم است و هم طرز زندگی کردن در هرحال شب خوش

Tuesday 10 June 2008

دین گریزی چرا؟




در قسمت دیده ها،شنیده های عصرایران خبری را خواندم تحت عنوان :" گرایش به مسیحیت " متن خبر به این گونه است بود که : "افزایش گرایش برخی دانشجویان به مسیحیت نگرانی مسوولان را بر انگیخته است . شایع شده است تنها در یکی از دانشگاه های جنوبی کشور 22 دانشجو به مذهب مسیحیت گرویده اند.همچنین درسال های اخیر ، برخی کلیساهای خانگی در تهران شکل گرفته که تازه مسیحیان به طور مخفیانه ، یکشنبه ها در آنها جمع می شوند". این خبر مرا یاد یک خاطره ای انداخت در نزدیکی های دانشگاهی که در حال حاضرمشغول تحصیلم ،گپی دوستانه با مردی شیک پوش انگلیسی پیرامون موضوع دین،البته قبلا درگیر چنین شرایطی شده بودم اما با مبلغین جوان ،اما این آقا تا فهمید که من ایرانی هستم شروع کرد به فارسی با من حال و احوال کرد و بروشوری به زبان فارسی در اختیارم گذاشت ،واقعا داشتم از تعجب شاخ در می آوردم که چگونه در کشوری برای مذهب خود به تمامی زبان ها تبلیغ می کنندو چنین هزینه ای برای تبلیغ فرهنگی.متن بسیار زیبایی به زبان فارسی از دین مسیحیت چاپ کرده بودند که خواننده را می توانست مجذوب خود کنند.بحث ما پیرامون مذهب در کنار خیابان نیم ساعتی به طول انجامید و به خاطر دیر رسیدن به کلاس عذر خواهی کردم و راهی شدم.این صحنه ها در اینجا بسیار زیاد دیده می شود که جوانانی از کلیسا تبلیغ دین می کنند.اما باید علل گرویدن جوانان ایرانی را به سایر ادیان ریشه یابی کرد،اما به نظر خیلی از ایرانیان و جوانان نحوه تبلیغ دینی که، دین محبت و عشق وزیبایی است کمی اشتباه است .شاید یرای شناساندن چهره واقعی اسلام باید از کلام و محبت استفاده کرد چرا که اسلام دین عشق است ،عشق بورزید ،تا خدا هم از شما خشنود باشد.شب خوش








آرامش ،بودن یا نبودن


تا حالا شده فکر کنید که زندگی همراه با آرامش یعنی چه؟ هر روز ما انسان ها باید به فکری مشغول باشیم .مثل اینکه زندگی بدون فکر نمیشود ،شاید باید فکر کرد تا زندگی کرد و شاید هم بر عکس. نمی دانم شاید ما ایرانی ها مثل سایر مردم کشور ها نباشیم ،شاید هم باشیم.اما می دانم که همیشه به دنبال هیجانیم،در مهمانی ها به جای شاد بودن و فکر نکردن بحث از گران شدن بنزین می کنیم و قطع یارانه انرژی و یا حرف های آقای ایکس و ضد را تحلیل کارشناسی می کنیم ،در باشگاه های ورزشی صحبت از ملک و بار کشتی است.درآرایشگاه صحبت از سفر های استانی می کنیم و در مدرسه صحبت از علل افزایش قیمت خودرو.شاید بحث های داغ سیاسی واجتماعی در مسافرت ها رنگ و بوی دیگری می گیرد. در کنار دریا بحث ها معمولا داغ تر است. وای به حال اینکه بحث در خارج از ایران و در کشور های همسایه و همراه با کمی نوشیدنی های غیر ایرانی باشد. واقعا کی به آرامش خودمان فکر می کنیم و کاری که باید انجام دهیم ،در مدرسه درس بخوانیم و در ورزشگاه ،ورزش و در سفر.......شاید ما هیچ وقت دوست نداشته باشیم آرامش را حس کنیم. در هر حال آرامش تنها با یک خیال فارغ از فکر بدست خواهد آمد .شاید شدنی نباشد اما یک آرزوست.شب خوش

Monday 9 June 2008

کارت سوخت ،سوخت

به یاد روزهای دفاع مقدس و بنزین کوپنی

با مروری گذرا به سایت های مخالف و موافق دولت تقریبا دو تیتر مهم را با جنجال فروان دنبال می کنند :یکی مربوط به عباس پاليزدارو افشاگری های کودکانه اش ، که به هیچ وجه وارد آن بحث نمی شوم و بحث ثانی مربوط است به بحث بنزین که از سه سالی که از دولت نهم می گذرد به جنجالی ترین بحث تبدیل شده است .باخود قضیه کاری ندارم که تقریبا همه می دانیم اما نکته جالب نظر یکی از هوطنان بود که در عصر ایران نوشته بود.این شهروند نوشته بود:"از اول تیر صاحبان خودرو های بدون بنزین که تعداد آنها کم نیست ،سهمیه خودرو های عمومی و اوراقی و ... را خریداری میکنند و هرکس بر اساس شغل خود به قیمت کار خودش میافزاید و به قول معروف عدالت برقرار میشه".اما سوال من این است که اگر بنا به آزاد سازی نرخ بنزین بود کدام تئوریسین اقتصادی هزینه میلیاردی کارت سوخت را بر بیت المال تحمیل کرد،نه تنها هزینه میلیاردی که بی شک میشد در بحث های زیر بنایی سرمایه گزاری میشد بلکه استرسی که مردم برای کارت سوخت و بازی های جانبی آن تحمیل شد. شاید با نفت بشکه ای ده دلار و کمتر ،هشت دولت در شرایط جنگی و تحریم های اقتصادی بنزین را تا صد تومان نگه داشتند و یارانه سوخت و انرژی دادند اما امروز با نفت 130 دلار نه تنها یارانه انرژی را یک شبه تقریبا حذف بلکه تورم 19.8 % را نیز یدک می کشیم .شاید اگر قطعی برق و خدایی نکرده آب و گاز هم به داستان گران شدن مسکن و خودرو و مایحتاج مردم از برنج و گندم و ماست و کره و پنیر اضافه کنیم ،شاید در پایان دوره دولت نهم نتوان کارنامه قبولی را برای دولت انتظار داشت .اما بی شک مشکلات معیشتی ،اقتصادی ،اجتماعی مردم تنها دغدقه دلسوزان نظام و مردم است وباید منتظر تصمیمات مجلس تازه وارد بود.در هر حال شب خوش

بچه غولی به نام ایرباس 380

امروز خبری از قول وزیر راه اعلام شد مبنی بر تولید 100 هواپیمای توپولف در ایران و صد البته که قسمتی از خبر هم خواندی تر بود که فرمودند:" صنعت هوايي از يك جنبه بسيار مهم و غيرقابل انكار و از جنبه ديگر اهميت آن چندان زياد نيست". وي افزود:" ميزان مسافر و باري كه توسط خطوط هوايي حمل مي‌شود، در مقايسه با خطوط ريلي و جاده‌اي، چندان زياد نيست و به همين دليل از اين لحاظ چندان حائز اهميت به نظر نمي‌رسد". یکی از مطمئن ترین وسایل حمل و نقل در دنیای غرب ،حمل و نقل هوایی است اما از آنجایی که میزان صوانح هوایی در ایران در حد استاندارد آخرت است ،مردم و بازرگانان ترجیح به استفاده از جایگرین ها می کنند.در هر حال با توجه به تحریم ها و دیپلماسی نه چندان درست ما هر روز شاهد نزول کیفیت این صنعت در ایران هستیم جالب اینجاست که خطوط هوایی روسیه با توجه به اینکه خود تولید کننده توپولوف هستند از ایرباس و بویینگ استفاده میکنند .اما خبر آقای وزیر مایه ای شد برای نوشتن داستان سفر به شرکت ایرباس در فرانسه و بازدید از سایت مونتاژ 380در شرکت ایرباس و شرکت سازنده موتور به نام ایر سل از گروه تولیدی زعفران ،البته با زعفران ما کمی تفاوت دارد . این بچه غول با قد 24 متری و طول 73 متر بیشتر شبیه یک فضا پیما بود تا یک هواپیما.سایت مونتاژآن در شهر تولوز فرانسه محلی است برای مونتاژ قطعات آن که از چهارکشور مختلف به اینجا حمل میشود(انگلیس - فرانسه - آلمان -و اسپانیا )و پس از مونتاژ(یک هفته)و تست زمینی(سه هفته) پس از ده ساعت پرواز درآسمان فرانسه برای رنگ و تزیینات داخلی به شهر هامبورگ پرواز می کند.این هواپیما با توانایی حمل 525 مسافر به صورت استاندارد قادر است وزنی معادل 560 تن را در موقع بلند شدن حمل نماید .این غول بچه توانسته است مشتریان زیادی چون امارات ایر لاین با قرار دادی برای خرید 58 فروند ،و سایر خطوط را جلب نماید .حتی پادشاه عربستان هم یک فروند را به عنوان جت خصوصی خود خریداری کرده است که به زودی تحویل وی خواهد شد. در رابطه با این موجود دوست داشتنی مطلب زیاد است اما جالب ابنجاست که در خبر هاآمده بود یکی از باند های فرودگاه مهرآباد برای فرود اضطراری این هواپیما آماده شده است .
Aircelle - Safran Group

Friday 6 June 2008

اعتیاد در دانشگاه ها


سال ها پیش مطلبی را نوشته بودم پیرامون فجایعی که در انتظار قشردانشجوی جامعه است و صد البته که امروز با خواندن خبری وحشتناک به پیش بینی خود افسوس خوردم.خبربا همان تیتر های جنجای که خوراک تکذیبه ساختن است آغاز میشد با این عنوان که:'رشد آمار معتادان حرفه ای در دانشگاه های ایران' .شاید خبر عجیبی برای بعضی ها که دانشجو را قشر روشن فکر جامعه می دانند ،باشد اما مشاوردانشگاه علوم پزشکی تهران، رقم 11% را برای اعتیاد دانشجویان دانشگاه های دولتی اعلام می کند.خدا خیرش دهد که دانشگاه آزاد را قاطی ماجرا نکرد،چون اگر آنها را هم اضافه می کرد ............بگذریم،.به گزارش خبرگزاری دانشجویان، ایسنا، خانم رامشت این هفته در نشستی در زمینه اعتیاد در میان دانشجویان گفت: "در پژوهش زمینه یابی که توسط دفتر مطالعات فرهنگی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در سال تحصیلی 82-1381 روی نمونه ای متشکل از 5231 دانشجو در 21 دانشگاه تحت پوشش وزارت علوم، تحقیقات و فناوری صورت گرفت، 586 نفر یعنی حدود 11 درصد مواد مخدر مصرف می کردند." خوب الهی شکر که این آمار مربوط به قبل سال های قبل از84 است .اما نمیدانم که این جملاتش را چگونه بنویسم که :"درصد معتادان حرفه ای در دانشگاه ها در برابر معتادان تفننی، کمتر، اما درحال رشد است." شاید دلیل در حال رشدبودن آن کمی وحشتناک تر از خود داستان باشد که وفور مواد مخدر در محیط دانشگاه یکی از علل اصلی این رشد است .خدایا چرا؟

شاید این ها آمار و ارقامی باشد که به راحتی بتوان بر صحت آن ایراد گرفت و آن را با تغییر دو معاون و رییس تکذیب کرد،اما واقعیت را نمی شود.این واقعیت همه دنیاست ،در اروپا و امریکا شاید مصرف قانونی مشروبات الکلی هم اضافه بر داستان باشد که در ایران شاید مصرف غیر قانونی آن با قربانی گرفتن به علل استفاده از الکل صنعتی و گندم و غیره و ذلک نیز مزید بر علت باشد .اما عدم وجود تفریحات سالم و بعضا فشار های اجتماعی ،خانوادگی،احساسی و جنسی عاملی بر افزایش مصرف مواد مخدر در جوامع مختلف بخصوص ایران باشد .اما چاره تنها مبارزه فرهنگی است که خدا می داند کی عملی شود.آیینه عبرت را هم سن و سال های من و جوانان دیروز خوب بیاد دارند.واقعا آیینه عبرت برنامه ای بود که با واقعیت های جامعه آن روز به خوبی بر خورد کرد و در مسیر فرهنگ سازی موفق بود.شاید باز هم نیازمند آیینه عبرت های دیگری باشیم.شب خوش .

بدون شرح

بدون شرح - در حاشیه تاریخ خودرو سازی ایران

Thursday 5 June 2008

بی تو بودن یعنی چه؟


این جمله را چند بار زمزمه کنید


زندگی سخت نیست ٬ ما سخــــتش می کنیـــــم
دلهـــــــــا تنگ نیست ٬ ما تنــــــــگش می کنیم
عشق قشنـــــــگ نیست ٬ مـــا قشنگش می کنیم
دل هیچ کس سنگ نیست ٬ ما سنگش می کنیم



حالا خوب به تک تک این جملات فکر کنید.شاید این ها تمام احساس ادمی نباشد اما گوشه ای از واقعیت های تلخ زندگی اوست که هر روز با آنها می جنگد.روزی برای سختی های زندگی ،دیگر روز برای دلتنگی.گاهی برای عاشق شدن و گاهی هم برای تنفر.شاید هر روز از کنار هزاران هزار نفر آدمی رشد می شویم که زندگی را بهانه ای پوچ می دانند برای دلیلی که خودشان هم نمی دانند چیست؟بعضی ها بودنشان را اشتباه دیگران می دانند،اشتباه لحظه ها،بعضی دیگر عاشق زندگی اند و برای ساختنش هر روز می جنگند.شما چطور ؟شما جزء کدام دسته از آدم ها هستید؟آدم هایی که می خندند تا وانمود کنند خوشحالند؟یا آدم هایی که هر روز زجر می کشند برای هزار و یک چرا ؟شاید زندگی سخت باشد اما می شود سختی ها را سهل کرد.شاید بشود دلتنگ نشد اما دل بی احساس برای چه؟شاید هوس قشنگ نباشد اما عشق زیباترین هدیه خداست .اما دل ها سنگ است و ما سنگ ترش میکنم برای اینکه خودمان را بشکنیم به قیمت نابودی.نمیدانم شاید با ید تنها خندید برای دوران گذر.که ما همه در دوران گذریم.شب خوش



خزان: ممنونم از رخساره عزیز، وبلاگ " بزار بره نباشه جون می گیری" که این شعررو دوباره برام زنده کرد.من هم از مشتریان وبلاگش شدم.

Wednesday 4 June 2008

بزار بره ......نباشه جون می گیری


درباره وبلاگش این طور می نویسه که :"نميدانم در غروب اين روزها چه رازی نهفته است ، که دلم حال ابری‌ترين روزهای پاييز را دارد،اگر اين روزها زيباترين‌روزهای بهار با گل سرخ و عطر اقاقی هم که باشد ،باز هم آن دلتنگی دوری توست که چون غمی سنگين بر دلم پنجه می‌کشد" . و شاید با اسمی عجیب تر :" بزار بره ......نباشه جون می گیری......".بعضی ها آدم های عجیبی هستند اما تاثیر گذار.ببینید چه طور می نویسه :"کلامها همه نزد من کُند گامند تُند بادا ٬ ............... به گردونه ی تو خواهم جهید و تو را نیز............ با شرارت خویش تازیانه خواهم زد ! " .چند جمله شاید بدون قاعده اما پر از حرف ،پر از احساس و کمی هم شکست،شاید برای شکستن. نمی دانم شما هم بخوانید


چراغ مهربونی


ای چراغ مهربونی ،سلام

ای چراغ همدلی ،سلام

دارم برای تو درد دل می کنم

این دفعه دارم برای تو می نویسم

برای تویی که هر شب شاهد اشک های منی

شاهد همه تنهای های من

تویی که از هرکسی به من نزدیک تری

تو تنها ،به تنهای هام نور می دی و همیشه روشنی

تویی که تمام لحظات رو با من اروم می گیری

آره چراغ مهربونی دارم با تو حرف می زنم

تویی که هیچ وقت با من حرف نمیزنی ،اما هستی

هستی ،پور نور،پور رنگ تر از هر کسی

کاش تو هم می تونستی با من حرف بزنی

تویی که هر روز می سوزی ،بدون عشق

و من هم هر روز می سوزم ،من هم بدون عشق

من همیشه بیدارم به دنبال نور ،روشنی

من به دنبال تو می گردم

تویی که نمی دانم کیستی،کجایی

هر روز ،روز ها را بدنبالت می گردم

کوچه به کوچه،شهر به شهر و خانه به خانه

تمام دنیا را گشته ام ،رسوای عالمم برای تو

اما شاید تو در کنارم باشی ،نمیدانم

شاید با من ،در من تا همیشه


انگلیس خرداد 87

Tuesday 3 June 2008

رهبری تاثیرگذار Charismatic Leadership



در بحث مدیریت و رهبری واژه جالبی هست به نام "کاریزماتیک" که بی شک یکی از ابزار های ذاتی برای مدیریت و رهبری یک مجموعه و یا یک کشور است . در یکی از درس هایی که داشتیم در رابطه با مدیریت و رهبری واژه مورد بحث،رهبری کاریزماتیک ومدیران کاریزما بود.شاید بتوان واژه تاثیر گذار را برای آن ها در فارسی جایگزین کرد.بحث در رابطه با رهبران کشور ها بود که من از ایران خودمان مثالی زدم که البته به آن اعتقاد دارم. انقلاب سال 57 در ایران و بعد از آن دوران جنگ نمونه روشنی از یک رهبری کاریزماتیک در ایران بود.بی شک قدرت تاثیر امام خمینی در مردم ایران دقیقا نشان وجود نیروی اینچنین در وی بود.وارد بحث های سیاسی و اعتقادی در رابطه با شخصیت وی نمی شویم اما وجود رهبری با تاثیرگذاری بالا از نکاتی بود که توانست وی را محبوب دل خیلی ها کند. خدایش بیامرزد


Charismatic Leadership

Monday 2 June 2008

باز هم تساوی

تیم ملی امارات متحده عربی امروز پیروز میدان بود . مربی که قول داده بود فرد خوشحال باشد و از زمین مسابقه در برابر میلیون ها ایرانی که هنوز هم با ورزشگاه قهر هستند ،خوشحالی خود را نتوانست مخفی کند و خوشحال بیرون امد،مربی اماراتی ها بود و کسی که قول دو گل را داده بود.... ،بماند.چند روز قبل بود که عاشقان پرسپولیس جایی برای سوزن انداختن در ورزشگاه آزادی نگذاشته بودند اما امروز بهانه وسط هفته را بار ها جواد خیابانی تکرار کرد ،شاید او هم یادش رفته باشد که بازی پرسپولیس هم ایام بین هفته بود.در هر حال این بار هم با نتیجه مساوی 0-0 باید بگوییم که تیم ایران بازنده میدان بود.علی دایی شاید بازیکن خوبی بود اما مربی تراز اولی نیست و هنوز نیازمند تجربه است.

تساوی 2-2 و 1-1 و امروز هم 0-0 نتیجه قابل قبولی برای تیم ایران نیست .در هر حال باز هم منتظر برکات خدا و شانس باید باشیم.شب خوش

ازدواج زورکی

بدون شرح- برای خواندن مطلب روی عکس کلیک نمایید
امیدوارم که متن قابل خواندن باشد اما حکایت یا مرگ یازندگی است.اگر زن گرفتید ،گرفتید و الا اخراج.الله اکبر سنت پیغمبر خدا را که نمی شود با زور و تهدید اجرا کرد ،خلاصه قابل توجه افراد مجرد شاید این دستور العمل بزودی در بقیه جاها هم اجرا شود .الله و اعلم..البته که شاید بعضی بی کاری را ترجیح دهند به .............این قسمت به علت بد آموزی فیلتر شد.برای کسب اطلاعت بیشتر با شرکت سرویس دهنده اینترنت خود تماس بگیرید.

بازگشت به قدرت ،بودن یا نبودن



بازگشت به قدرت برای سید محمد خاتمی این روز ها با نزدیک شدن به زمان انتخابات ریاست جمهوری نقل مجالس و مصاحبه های رجلان سیاسی ایران شده است.اما آیا کاندیداتوری سید محمد خاتمی حرکت درستی خواهد بود؟ دوم خرداد سال 1376 در تاریخ معاصرایران از روز های فراموش نشدنی برای خیلی ها بخصوص جوانان می باشد،که چگونه پیش بینی های سیاسی آن روز کاملا اشتباه از آب در آمد و سید محمد خاتمی به راحتی و با رای قاطع مردمی جانشین ناطق نوری شد که به نقلی اعضای هیئت دولتش، رای اعتماد هم گرفته بودند.هر کسی از مخالف و موافق تنها یک نام را فریاد می زد و آن خاتمی بود.اما شاید اشک های خاتمی را کسی فراموش نکرده باشد که به خاطر مردم برای بار دوم خود را کاندیدای ریاست جمهوری کرد و حماسه دیگری در سال 1380 شکل گرفت. اما سال 1384 به نوعی پایان روند رو به رشد اصلاحات در مرحله کودکی بود که با انتخابات مجلس هفتم آغازو با ریاست جمهوری نهم به پایان خود رسید. اما در انتخابات ریاست جمهوری نهم شاهد ترور شخصیت های بزرگی چون هاشمی رفسنجانی بودیم که شاید حضور مجدد او در انتخابات حرکت اشتباهی بود که این بار خاتمی نباید این اشتباه تاریخی را تکرار کند،.چرا که خاتمی برای همیشه در دل ها خواهد ماند وبه عنوان فردی تاریخ ساز در دل های بسیاری جایگاه ویژه ای دارد،و حضوروی برای تغییر شرایط فعلی تنها راه باقی مانده نیست .اما نکته قابل پیش بینی برای انتخابات دهم ،با افزایش فشار های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی ، حضور پر رنگ مردمی در انتخابات آینده ریاست جمهوری ایران دور از ذهن نیست .باز هم الله اعلم

Sunday 1 June 2008

پاداش سکوت


سینمای دفاع مقدس یا به عبارت بهتر سینمای بعد از جنگ بخصوص در سال های اخیر رنگ و بویی تازه به خود گرفته است.به این خاطر آن را سینمای دفاع مقدس نمی گویم زیرا که این روز ها فیلم های تولیدی بیشتر به مسائل و تبعات بعد از جنگ می پردازد که طبعا به مذاق خیلی ها هم که امروز از برکات جنگ به پست و مقامی رسیده اند ،خوش نمی آید. "پاداش سکوت" فیلمی با ادبیات سال های بعد از جنگ با به تصویر کشیدن زندگی مردان سالهای جنگ در روزگار امروز به واقع چهره واقعی را از آنها به نمایش می گذارد.کسانی که در آسایشگاه های جانبازان خاطرات سال های جنگ را با ترکش های به جا مانده از آن دوران در خود ،می گذرانند و عده ای هم به پست ریاست تکیه داده اند و شاید یادشان رفته که هنوز هم یادگاری های جبهه و جنگ هنوز در گوشه ای بی ریا و چشم داشتی روزگار می گذرانند. بازی زیبای پرویز پرستویی همانند همیشه بی شک نقش مهمی در انتقال موضوع به بیننده داشت ،به یقین پرویز پرستویی با شخصیت هایی که تا به امروز از مردان جنگ بازی نموده ،خارج از بحث کلیشه که متاسفانه شاهد ان هستیم بخوبی رسالت مردان مظلوم بعد از جنگ را ایفا کرده است اما شاید گوش های شنوایی برای شنیدن نباشد .اما،آتیلا پسیانی، رضا كیانیان، مهتاب كرامتی، پریوش نظریه، فرهاد اصلانی، شبنم مقدمی، جعفر والی و سیما تیرانداز بی شک بازی های ماندنی از خود به یادگار گذاشتند."پاداش سکوت" به كارگردانی مازیار میری ونويسندگی فرهاد توحیدی داستان بسیجی است که بعد از سال ها، پیش پدر هم رزمش می رود و ادعا می کند که فرزندش شهید نشده بلکه به دست او کشته شده است.اکبر به خاطر موج گرفتگی حافظه خود را از دست داده است و همراه پدر یحیی برای یافتن واقعیت به دنبال همرزمان سابق خود می گردد و هر کدام را در وضعیتی پیدا می کند که موضوع فیلم را شکل می دهد. در هر حال اگر دوست داشتید این فیلم را ببینید .شب خوش

فوتبال یرای جام جهانی و خلیج همیشه فارس




روز دوشنبه برای خیلی ها در فدراسیون فوتبال روز سرنوشت سازی است.خیلی ها می دانند که اگر نتیجه مطلوب را کسب نکنند خیلی حرف و حدیث ها زده خواهد شد.شیاد با رفتن افشین قطبی از ایران یکی از رقیبان اصلی پست سر مربی گری تیم ملی از میدان بدر رفته باشد .اما با نتیجه ای که در مقابل تیم نه چندان نام آشنای زامیاد ببخشید زامبیا گرفته شد قول "دایی"کمی دور از ذهن است.شاید او هم قول دادن را از افشین قطبی یاد گرفته باشد.اما تنها آرزوی مردم ایران برد تیم ملی ایران در برابر تیم امارات است .شاید این تنها یک بازی فوتبال باشد اما باید بدانیم که حیثیت نام خلیج همیشه فارس هم به این بازی بستگی دارد .ما برای نام ایران و خلیج همیشه فارس به میدان خواهیم رفت.تنها دو روز به بازی سرنوشت ساز ایران وامارات باقی است.همه برای موفیقت نام ایران دعا می کنیم. شب خوش