پی نوشت

از اینکه کلا سایت در
داخل ایران بدون استفاده از فیلتر شکن باز نمی شود
عذر خواهی می نمایم
چــــــــــرا؟

Saturday 17 November 2007

پیوند من و دل




خیلی وقته که دیگه توی خاطراتم دنبالت نمی گردم
آره دارم یاد می گیرم که فراموشت کنم چون چاره ای نیست
دیگه دارم از پیشت می رم داری تنها میشی عزیز دلم
شراب فراموشی رو دارم سر می کشم باور کن
دارم از تو خیالم آزادت می کنم که بری
دارم نوشته هامو دوباره می نویسم
می خوام داستان و کتاب زندگیم رو با تو ببندم
دیگه از بس گفته بودم نه گفتم دوست دارم خسته شدم
نه نگو عاشق نبودی خودم میدونم که عاشق خسته نمیشه
من خسته از تو نیستم من خسته از غروب تنهاییم
خسته از بی اعتنایی تو و روزگارتم
اینقدر دوست داشتم و دارم که تو خواب و بیداریم فقط تو رو می بینم
اره عزیز دل،عروسک قشنگ تنهاییم دیگه داره تموم میشه
با تو مثل درختای بهار سبز شدم،بزرگ شدم و عاشق
از تو یاد گرفتم که بگذارم و بگذرم که گذاشتی و گذشتی
تو واسه من آفتاب شفق بودی تو تاریکی شب
من برای تو ..........، نمی دونم چی بودم
می خواهم بسپرمت به دست خاطرات که بری
بری به جایی که تعلق داری به جایی که دلت اونجا خوش ِ
ای عزیز دل تو که من رو با وجودم پیوند دادی ، من و با قلبم و با احساسم
می خواهم گوشه تاقچهء خاطراتم به زمان بسپرمت
تو که پیوند من و دل بودی چرا رفتی ؟ چرا پیشم نموندی؟
باشه عزیز دل برو خدا بهمراهت
ارزو می کنم دردی که کشیدم ، درد تنهایی و عاشقی رو هیچ وقت نکشی
بــــــــــــــــــــــــــــدرود عروسک قشنگ تنهاییم بــــــــــــــــــــــــــــدرود

1 comment:

Anonymous said...

movafegham ba in blog