چه تلخی هایی داشت نگاهت...................نگاهم
چه تلخی هایی داشت صدایت...................صدایم
شاید همه چیز سریعتر ازآنچه که بود اتفاق افتاد
عشق،عاشقی،وصال،هجر،غربت و جدایی برای همیشه
نمی دانم شاید هر دو خسته تراز آن بودیم که
مرحم زخم های کوله بار خستگی هامان باشیم
شاید تلخی نگاهت،شیرینی همه خاطرات را از بین برد
شاید تلخی صدایم ،ویرانه ها را ویرانه تر کرد
من بیمار تو بودم و تو طبیب
تو عاشق بودی و من معشوق
و هر دو در به در دریایی خروشان
به امید ساحل و نور بودیم
عاشق بودیم
عاشق بودیم
اما این بار بجای گذاشتن و گذشتن
گذاشتیم و رفتیم
رفتیم به جایی که تنها در خاطرتمان جا خوش کرده بود و
ماخاطره پرپر می کردیم
خاطره پرپر می کردیم
----------------------------------------
انگلیس آبان 1386
No comments:
Post a Comment