پی نوشت

از اینکه کلا سایت در
داخل ایران بدون استفاده از فیلتر شکن باز نمی شود
عذر خواهی می نمایم
چــــــــــرا؟

Sunday 26 October 2008

وقتی نیچه گریست


وقتی نیچه گریست را تمام کردم،هنوز با هضم بسیاری از تعابیرش دست بگریبانم .شب ها می خواندمش و تا پاسی از شب با زمزمه بارون همیشگی اینجا به پنجره خیره می شدم و در تفکراتم به نیچه ،دکتر برویر و فروید و همه شخصیت های قصه فکر می کردم.سال 1882 و آن همه تعابیری که هنوز هم خیلی ها از درکش عاجزند،عجیب بود .هنوز هم برایم عجییب است ،شاید باید فلسفه بیشتر بخوانم اما خوشحالم که توانستم این کتاب را بخوانم ، هرچند کوتاه بود اما درس های زیادی اموختم درس هایی از سال 1882 در سال 2008 شاید عجیب و تاریخ گذشته باشد اما به قول نیچه حرف های او سال ها بعد فهمیده خواهد شد.هر چند که دلم می خواست این داستان واقعی می بود اما حرف هایش واقعی بود.اگر فرصت دارید حتما آن را پیوسته بخوانید،پیوسته به این معنا که وقفه های چند روزه شما را از هدف داستان دور خواهد کرد .در هر حال شب خوش

مشخصات کتاب

وقتی نیچه گریست - نویسنده : اروین یالوم - مترجم: سپیده حبیب

2 comments:

Anonymous said...

سلام:
من هم باید این کتاب را بخوانم.ممنونم ازیادآوری یه کتاب خود.

3pi said...

تقريبا 40 دقيقه از اتمام گتاب ميگذرد و مشخصا با كنكاش در مورد كتاب به اينجا آمدم و با دغدغه هايي كه خودم در روند داستان مواجهشان بودم، مواجه شدم...
چه قدر آشنا بود اين جمله كه بايد فلسفه بيشتر بخوانيد...
من هم خوشحالم كه خواندمش... خيلي خوشحال... خيلي چيزها ياد گرفتم... حتي نميتوانم ارجحيت به ياد گرفته هايم بدهم...
نميدانم از اروين يالوم بايد متشكر باشم يا نيچه؟ اما فكر ميكنم پاسخ نيچه ست... بدون قطع بدون نظريات نيچه كتاب برايم بسيار بيهوده جلوه ميكرد... البته از اروين يالوم متشكرم كه موجب شد كه با انديشه هايش بيشتر آشنا شوم....
خواستم اين ها را به يكي كه خودش دغدغه هايم را تجربه كرده گفته باشم...
خوشحال شدم...
شبتان خوش!
:)