پی نوشت

از اینکه کلا سایت در
داخل ایران بدون استفاده از فیلتر شکن باز نمی شود
عذر خواهی می نمایم
چــــــــــرا؟

Friday 24 October 2008

نامه ای به خدا


يک روز کارمند پستی که به نامه هایی که آدرس نامعلوم دارند رسيدگی می کرد. متوجه نا مه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود:


نامه ای به خدا ! با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند. درنامه اين طور نوشته شده بود: خدای عزيزم! بيوه زنی 83 ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چيز باز نشستگی می گذرد . ديروز يک نفر کيف مرا که صد دلار در آن بود دزديد. اين تمام پولی بود که تا پايان ماه بايد خرج می کردم. يکشنبه هفته ديگر، عيد است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کرده ام. اما بدون آن پول چيزی نمی توانم بخرم.. هيچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگيرم. تو ای خدای مهربان تنها اميد من هستی به من کمک کن. کارمند اداره پست خيلی تحت تاثير قرار گرفت و نامه را به ساير همکارانش نشان داد. نتيجه اين شد که همه آنها جيب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی ميز گذاشتند. در پايان 96 دلار جمع شد و برای پيرزن فرستادند. همه کارمندان اداره پست از اينکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند. عيد به پايان رسيد و چند روزی از اين ماجرا گذشت. تا اين که نامه ديگری از آن پيرزن به اداره پست رسيدکه روی آن نوشته شده بود نامه ای به خدا. همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنين بود: خدای عزيزم. چگونه می توانم از کاری که برايم انجام دادی تشکر کنم . با لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهيا کرده و روز خوبی را با هم بگذرانيم. من به آنها گفتم که چه هديه خوبی برايم فرستادی. البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته اند


1 comment:

shadi morasaneshan said...

bia o khoobi kon akaharesh baz moghaseri