پی نوشت

از اینکه کلا سایت در
داخل ایران بدون استفاده از فیلتر شکن باز نمی شود
عذر خواهی می نمایم
چــــــــــرا؟

Sunday 3 August 2008

پرت و پلا

عکس تزیینی است
دیشب شب عجیبی بود،پر دلواپسی برای خودم ،تو و همه کسایی که دوستشون دارم.داشتم خاطراتم رو مرور می کردم. شاید به قول تو همشون مثل کارتونی بودن که از جلوی چشمامون رد شدن.پر از خنده های بی خیالی ،پر از من ،پر از تو . داشتم با خودم فکر می کردم که چی شد یکهو بزرگ شدیم ،شاید به قولی یکی فکر می کنیم بزرگ شدیم. اینجا چقدر بارون میاد.صدای شر شر بارون اونقدر زیاده که من رو از خودم و تو و خاطراتمون دور می کنه .اینجا اگر بارون نیاد نمی دونم...... چی میشه. داشتم می گفتم بارون یاد اشک افتادم که هر شب به یاد روزهای کودکی می ریزم.چرا یکهو بزرگ شدیم ؟چرا یکهو تمام پیچ و مهره های کودکیمون رو باز کردیم ،مگه می دونستیم بزرگی چه عاقبتی داره؟نه !شاید هنوز هم ندونیم اما چاره ای نیست این بازی تقدیره .یادمه بچه که بودم همیشه فکر می کردم ما آدم ها اسباب بازی های خداییم .خنده داره نه؟فکر می کردم خدا با ما بازی می کنه همونطوری که ما با اسباب بازی هامون بازی می کنیم .این شاید اسمش تقدیره ،قسمت یا هر چی که می خواهی اسمش رو بزاری .یاد یک جمله افتادم یکی گفت :جاده عشق در دست تعمیره ،دور بزن برگرد ،این اسمش تقدیره.شاید ما آدم ها هیچ وقت قدر همو ندونیم و وقتی رفتیم تازه می فهمیم که چیا رو از دست دادیم. وقتی دور زدیم کاش به آیینه نگاه می کردیم و صبر می کردیم تا این جاده باز بشه . می دونم پرت و پلا نوشتم اما هنوزم اینجا بارون میاد.بارون میاد و بازم بارون میاد

No comments: