پی نوشت

از اینکه کلا سایت در
داخل ایران بدون استفاده از فیلتر شکن باز نمی شود
عذر خواهی می نمایم
چــــــــــرا؟

Thursday 8 May 2008

دورت از رخت سرای درد است خانه من


بعضی از زخمها هیچ وقت خوب شدنی نیست .حتی با وجودی که سال هم از تلخ ترین لحظات زندگی ادم بگذره.زمان می گذره و این جبر روزگاره و هیچ کاریش نمیشود کرد.باید تنها در تنها ترین لحظات زندگی بنشینی و به گذشته هایی فکر کنی که تمام وجود ت رو احاطه کرده.شاید اردیبهشت مثل بهشت خدا زیبا باشه.پر از گل.اما همیشه زیباترین لحظات خدا می تونه تلخ ترین لحظات باشه.هفت سال پیش درست با اغاز دهه هشتاد ،اردیبهشت ماه،برای ما پایان دفتری کسی بود که خیلی زود به صفحات پایانیش رسید.صفحه هایی که می تونست سال های سال روشون نوشته بشه اما نه ،نشد.عجل فرصت نداد.وقت ،وقت رفتن بود.شاید قه قهه های او هیچ وقت از ذرات دیوار هاپاک نشود.شاید برای صدای فریاد هایش امروز دلتنگش باشیم.اما رفت .رفت به جایی که هیچ کس نمی داند کجاست .مهمان خروار ها خاک شد.هم اغوش زمین.چقدر لحظه وداع سخت .سال ها پیش بود.

دورت از رخت سرای درد است خانه من

خورشید من کجایی سرد است خانه من

تنها نوشته سنگ قبرش برای یاداوری این است که همشه جایش خالی است.دایی عزیزم روحت شاد

No comments: