پاسی از شب گذشته و من ساعت هاست نشسته ام و حتی پلک هم نزده ایم .چرایش را نپرس نمی دانم.این روز ها نا خواسته فرصت زیاد دارم .فرصتی که بی شک باید برای برآورد خویش به بهترین نحو ممکن از ان استفاده کنم .گذشته های دور را سبک و سنگین کنم ،حال را بسنجم و آینده را تخمین بزنم. بی شک از هر فرصتی باید برای فکر کردن استفاده کرد ،اگر اتوبوس ،قطار و یا تاکسی سوار میشوید به جای نگاه کردن به دیگران خودتان را ،کردارتان و رفتارتان را را ببینید.اگر قرار است بر کسی بخندید بر خود بخندید و اگر قرار است گریه کنید بر خود گریه کنید که گاهی همانند کبک سری در برف داریم، به دور از دنیای واقعی واقعی اطرافمان .ببینید کیستید ،چیستید ؟کجایید و به کجا می روید.خدایا یاری ام کنم برای شناخت خود که کسی که خود را شناخت تو را نیز خواهد شناخت ،امین با رب العالمین
پی نوشت
Saturday, 15 November 2008
راز و نیاز شبانه
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
4 comments:
سلام:
گاهی وقتها ازبس فکرمی کنم وذهنم را بیل می زنم سرم می خواهدبترکه آنوقت با چشمگردی به این سو وآن سو بهش استراحت می دم...
اگرشدمنودعایی بکن ...گیرم
همه کم و زیاد گیریم .محتاجیم به دعا ،اگر دعای این بنده سراپا تقصیر قبول باشه ،امیدوارم که مشکل شما هم به زودی حل شه ،الهی امین
من كه از درون ديوارهاي مشبك شب را ديده ام
و من كه روح را چون بلور بر سنگ ترين سنگ هاي ستم كوبيده ام
من كه به فرسايش واژه ها خو كرده ام
و من . باز آفريننده اندوه
هرگز ستايشگر فروتن يك تقدير نخواهم بود
و هرگز تسليم شدگي را تعليم نخواهم داد
زيرا نه من ماندني هستم نه تو ...
آنچه ماندني است وراي من و توست.
دوست من ممنونم
آری میدانم که هیچ کس و هیچ چیز جز او ماندنی نیست .اوست که ورای من و تو و ماست
Post a Comment