پی نوشت

از اینکه کلا سایت در
داخل ایران بدون استفاده از فیلتر شکن باز نمی شود
عذر خواهی می نمایم
چــــــــــرا؟

Tuesday 18 November 2008

اینها همه خاطره است


گاهی احساس می کنم همه چیز را باید گذاشت و رفت.همه چیز حتی خودِ خودِ خودم را .نمی دانم گاهی برای رسیدن به سر منزل مقصود خیلی چیز ها را باید قربانی کرد ،احساس ،عشق ،علاقه  و خیلی چیز های دیگر.می دانی این روز ها در گیر خویشم ،بیشتر از قبل تر ها و کمتر از فردا ها . روز ها فکر می کنم و شبها نیز در فکر می گذرد.گاهی احساس می کنم دیر به اینجا رسیده ام که شاید رسیده باشم نمی دانم.گاهی برای عبور از خویشتن خویش هم باید راهی تازه جست.این روز ها به دنبال این راه تازه ام .خسته ام اما امیدوار،بسته ام اما آزاد .این روز های سخت روزی تمام خواهد شد ،می دانم همیشه یک پایان ،برای هر داستانی نوشته شده است ،زمانی که فرشته قصه ها کتاب قصه را می بندد و شهر خواب و رویا چراغ هایش را روشن می کند.انگار جشن است ،عید است و همه چیز خاطره خواهد شد ،حتی این روز ها و چقدر خواهیم خندید ،می دانم.اگر در این مقال دلتان ،دلنگران فکر آشفته ام شد ،آسوده باشید من همیشه خواهم خندید .

1 comment:

Anonymous said...

انشاالله همیشه بخندی خبر نگار جوان