من که تسبیح نبودم تو مرا چرخاندی
مشت بر مهرهء تنهایی من پیچاندی
مهر دستان تو دنبال دعایی می گشت
بارها دور زدی ذهن مرا گرداندی
ذکرها گفتی و بر گفتهء خود خندیدی
از همین نغمه تاریک مرا ترساندی
بر لبت نام خدا بود خدا شاهد ماست
بر لبت نام خدا بود و مرا رقصاندی
دست ویرانگر تو عادت چرخیدن داشت
عادتت را به غلط چرخهء ایمان خواندی
قلب صد پاره من مهرهء صد دانه نبود
تو ولی گشتی و این گمشده را لرزاندی
جمع کن رشتهء ایمان دلم پاره شده ست
من که تسبیح نبودم تو چرا چرخاندی؟
توضیح: متاسفانه شاعر آن را نمی دانم کیست
11.9.2008شعر از نغمه رضایی
3 comments:
شعر خيلي قشنگي بود
حال كردم، دستت درد نكنه
سلام. این شعر از خانم نغمه رضایی است.
ممنونم از لطف شما
Post a Comment