آذر ماه سال 1381 بود که برای اولین بار نوشتن در چنین فضایی را تجربه کردم با همین اسم به نام خزان.اما امروز پس از 5 سال باز هم آمدم تا بنوسیم ،نه از خودم ،نه از زندگی ، شاید نمی دانم که چه می خواهم بنویسم.از که،برای که و برای چه.نمی دانم
شاید این آغاز،آغازو پایان با هم باشد، شاید سر آغاز بودن باشد .شاید یادگاری از سال های دور از خانه ،شاید سراغازی برای همیشه میخواهم بنوسم که چه ها بر من گذشت و چه ها بر من خواهد گذشت.در میان این نوشته ها به دست نوشته های قدیمی صندوق خاطرات هم سری خواهیم زد .شاید تکرار خاطرات مثل خود خاطرات شیرین نباشن،اما باید باز باید تکرارشون کرد.پس گاه گاهی اگه سری به صندوق خاطراتم بزنید شاید با هم ،هم گریه شدیم . بدون خنده تو قلب غنچه ها تنهاست.یا حق
1 comment:
khoshhalam ke avalin nafar hastam ke in blogo khoondam,khoshHalam.omidvaram ke neveshtehaye badit sarshar az eshgh bashe,ke midoonam hast nini
Post a Comment