پی نوشت

از اینکه کلا سایت در
داخل ایران بدون استفاده از فیلتر شکن باز نمی شود
عذر خواهی می نمایم
چــــــــــرا؟

Wednesday 28 January 2009

نامه ای از یک دوست


امروز نامه ای بدستم رسید از یک دوست ،یک هم مدرسه ای .نامه را با هم بخوانیم تا در باره اش بنویسم : شهاب خرمی برایم نوشته :موضوع : يادش بخير
سلام، 
متني که در مورد روز معلم نوشته بودي را تصادفاً خواندم، من هم از دانش آموزان مدرسۀ سروش آزادي هستم، البته احتمالاً با هم همکلاس نبوده ايم، زيرا شما را به ياد ندارم، ولي عجيب من را با خود به آن دوران جادوئي بردي، شايد تنها چيزهايي که از آن دوران براي من مانده همين قطره اشکي است که اکنون به ياد آن سالها از چشمانم ميچکد و يک کوله بار از خاطرات شيرين، چه زيبا و چه قشنگ بود دوستي ها، هيچگاه چهرۀ مهربان معلم کلاس اولم، خانم بابائي را که همچون فرشته اي بر خاطرم نقش بسته است از ياد نخواهم برد، هرگز خس خس حنجرۀ آقاي قدس معلم کلاس سومم را که از فرط صحبت و خوردن آن گچهاي کذائي مجروح بود را از ياد نخواهم برد، هرگز ترس از ضربات خط کش آقاي مشکيني، که از هزاران نوازش دستهاي سرد مردم اين زمانه شيرين تر بود را از ياد نخواهم برد، 
و يادش بخير و يادشان بخير باد، آن روزها!

دوست عزيز من متولد سال 1360 هستم، خوشحال مي شوم که با هم مکاتبه داشته باشيم. موفق باشي.

دوست نا آشنای همسنگرم سلام .ممنونم که تو هم مرا به سال های ضربدری بردی،سال هایی که اگر خاطرت باشد ،که هست،شیشه های مدرسه ضربدر داشت برای موشک های صدام. چه سال هایی بود پر از خنده و شادی های کودکانه به دور از هر تضاد و ریا،همه یک شکل ،یک هدف ،اجل و نظام ،یادش بخیر هر شنبه صبح ناخن ها ،دستمال کاغذی ،لیوان آب را نگاه می کردند.چه دورانی بود بیست سال پیش .ممنونم برای یاد آوری سال ها 

No comments: