پی نوشت

از اینکه کلا سایت در
داخل ایران بدون استفاده از فیلتر شکن باز نمی شود
عذر خواهی می نمایم
چــــــــــرا؟

Saturday 15 March 2008

روز های بی بازگشت


امروز آخرین یک شنبه سال 1386 و روز های پیش رو هم روز های آخر سال .نمی دونم شاید اون روزی که داشتن ضرب المثل جوجه رو آخر پاییزمی شمارندرومی ساختند، باید میگفتند که اخر سال.چه کارایی کردیم؟چه کارایی نکردیم؟چه و چه چه چه وهزار و یک سوال بی جواب و بی جواب.اما در این دقایق اخر سال یاد اون هایی باشیم که با ما بودند و رفتند،یاد کسانی باشیم که سیلی، سرخاب گونه هایشان می شود.شاید آنقدر صدای های ترقه های شب چهارشنبه سوری زیاد است که فریاد های نان اوران خانه را نمی شنویم که به بانیان این رسم تاریخی هم ،فحش و ناسزا می گویند.یاد کودکی باشیم که امسال عید را با کهنه لباس خواهرش تحویل میکند. به یاد کسانی باشیم که برای ما بودند.اگر شب صدای خش خش جارو تبریزی ها رفتگر محل را شنیدید تو رو به خدایی که شاید می پرستید قسم ،که او را به گرمای آرامش بخش خواب نفروشید.با برگ سبزی شادی را نه به او،بلکه به دختر دم بختش و یا به پسری که به انتظار توپ پلاستیکی کوچکی برای شب عیدش است ،هدیه کنید. اگر با هزار و یک جور گل و شیرینی که برای عزیزانتان که مهمان خاک هستند،به بهشت زهرا رفتید،بدانید که کمی انطرف تر،نزدیک کهریزک،در کنار باقرآباد و جعفر اباد و هزار و یک جای به اسم اباد ،کودکی نان خشک را با آب می خورد و خیال می کند لذیذ ترین غذای دنیا را می خورد.شمایی که امروزبرای خرید لباس های شب عیدتان غصه مارک های اصل و بدلی را دارید،بدانید که هنوز غصه شما حتی قصه های بچه های هزاران جای ایران نیست.می دانم که نه شما وظیفه دارید نه من.وظیفه از برای کسان دیگر است، اما چه چاره ؟شما که می توانید، برای کسانی که می بینید کاری کنید.بخدا دل خوشی رفتگر محل،کودکی که لقمه نانش را از آشغال من و شما سوا می کند و هر کسی که آبرویش به کرم شما بسته است،دلخوشی ماست.فکر کنید .شب خوش

No comments: