- شادی
- عشق
- محبت
- صلح
- صفــا
- زندگی
- تولــــد
- سلامتی
- امیــــــــد
- پیروزی
- صمیمیت
- آرامـــــــــــــــــش
- زیباترین آروزها
پی نوشت
Monday, 31 March 2008
سیزده نوروز
تولد
Saturday, 29 March 2008
نوشتن
برنامه دیار آشنا-1385 منزل دکتر شجاع پور
Monday, 24 March 2008
تنبلی
Saturday, 22 March 2008
دید و بازدید
Thursday, 20 March 2008
آغازین روز بهار
Wednesday, 19 March 2008
سال نو مبارک
روز رفتن
Tuesday, 18 March 2008
پاسداشت باور هایمان
تاریخ دین داری در سرزمین ایران به سال های قبل از اسلام باز می گردد .سال هایی که ایرانیان به خدای واحدی ایمان داشتند و پس از تصرف ایران به دست اعراب ،ایرانیان به دین مبین اسلام گرویدند.سال های سال ایرانیان با ایمان به خدا و پیامبر خدا و اهل بیت همیشه درصف عاشقان و شیفتگان خاندان پیامبر بوده و هستند.اما گاهی سخنانی از بعضی محافل ابراز میشود که به تایید مراجع بزرگ اسلام چیزی جز تحریف و اشاعه خرافه پرستی نیست.واقعا چاپ چنین مطالبی(عکس فوق) با چه هدفی است؟با هدف اصلاح مردم با باور های دینی؟به چه قیمتی ؟به قیمیت استفاده از نامی که به باور ما شیعیان نجات دهنده بشریت از ظلم و جهل و نا پاکی است؟کمی باور هایمان را بیشتر ارج نهیم.شب خوش
Monday, 17 March 2008
Saturday, 15 March 2008
روز های بی بازگشت
The Secret ,Law of attraction
Thursday, 13 March 2008
بیست و چهار اسفند آغاز بودن
سالی یک انتخابات
Wednesday, 12 March 2008
تی اس تابوی قانونی (TRANSSEXUAL )
In 1963, Ayatollah Ruhollah Khomeini wrote a book in which he stated that there is no religious restriction on corrective surgery. At the time Khomeini was a radical, anti-Shah revolutionary and his fatwas did not carry any weight with the Imperial government, which did not have any specific policies regarding transgendered individuals.[1]
The new religious government that came to be established after the 1979 Revolution classed transsexuals and transvestites with gays and lesbians, who were condemned by Islam and faced the punishment of lashing and death under Iran's penal code.
One early campaigner for transsexual rights is Maryam Hatoon Molkara, who was formerly a man known as Fereydoon. Before the revolution, she had longed to become a woman but could not afford surgery. Furthermore, she wanted religious authorization. Since 1975, she had been writing letters to Ayatollah Khomeini, who was to become the leader of the revolution and was in exile. After the revolution, she was fired, forcedly injected with male hormone, and institutionalized. She was later released with help from her connection, and she kept lobbying many other leaders. Later she went to see Khomeini, who had returned to Iran. At first she was stopped and beaten by his guards, but eventually Khomeini gave her a letter to authorize her gender reassignment operation. The letter is later known as the fatwa that authorizes such operations in Iran.[2]
A small number of Iranian clerics have advised that homosexual men and women undergo gender reassignment in order for them to be able to live "normal lives".
Tuesday, 11 March 2008
به بهانه بهار
Monday, 10 March 2008
تو قدر اب چه دانی
Sunday, 9 March 2008
مدیریت شهری
مدت ها بود این عکس رو در کامپیوترم ذخیره کرده بودم که در موردش بنویسم.غلام حسین کرباسچی برای مردم ایران و بخصوص تهرانی ها چهره نام اشنایی بود و هست.شهردار اسبق تهران که ده سال با جان و دل برای تهران کار کرد.شهرداری که نه تنها چهره شهر تهران بعد از جنگ را تغییر داد بلکه در کلان شهری مثل تهران آغازگر فرهنگ سازی نوین بود.خوب خاطرم هست زمانی که در تهران گلدان های گل شهر داری را سرقت می کردند.کرباسچی گفت آنقدر گلدان می گذاریم که کسی گلدان ندزدد و چنین کرد.واقعا مدیریت ده ساله وی در تاریخ تهران کم سابقه بود.اما بعد از ده سال به هزار و یک دلیل دادگاهیش کردند.البته که تنها در یک پرونده بی اهمیت به گمانم ،محکوم شد .در هر حال پخش دادگاه های او زمینه را برای اینکه در ده سال مدیریت شهری او چه گذشت برای مردم روشن کرد.تهرانی که هر روز شاهد تغییر بود.در هر حال امروز هم مدیری لایق بر این شهر نظارت می کند ،مدیری که دنیای مدرن امروز را خوب می شناسد،دکتر قالیباف.ما ایرانی ها قدر خوبی ها را معمولا نمی دانیم.اما قالیباف کرباسچی دیگری است.برای همه مدیران آرزوی توفیق می کنم.شب خوش
Saturday, 8 March 2008
موضوع انشإ
Friday, 7 March 2008
Thursday, 6 March 2008
به بهانه نیکوکاری
Wednesday, 5 March 2008
یک تجربه
نوزدهم بهمن سال 1377 یاد آور یکی از تلخ ترین روز های زندگی خانواده ما بود.از دست دادن مادر بزرگ عزیزم ،انسانی دوست داشتنی و مهربان.انسانی به تمام معنا.دلتنگی دیدارش ،سال هاست که همراهمان است.یاد پنج شنبه های خانه مادر بزرگ بخیر.هنوز بوی ادویه پلو هایش در کوچه خورشید خوب به یادم است.چقدر زود گذشت،نه سال و امروز به یادش از فرسنگ ها دور سنگ مزارش را با اشک هایم می شویم.روحش همیشه شاد