پی نوشت

از اینکه کلا سایت در
داخل ایران بدون استفاده از فیلتر شکن باز نمی شود
عذر خواهی می نمایم
چــــــــــرا؟

Tuesday 16 December 2008

وب نوشت محمد علی ابطحی


یکی از کسانی که نا خواسته مشوقم بود برای وبلاگ نویسی ،مردی دوست داشتنی است که در یکی از پست های قدیمی او را مردی با عبای شکلاتی 2 نامیدم (شماره یکش آقای خاتمی دوست داشتنی است ).از روزگاری که در خیابان پاستور بود می شناختمش وفکر کنم نامه ای را که در جواب نامه ام نوشته بود را باید در صندوقچه قدیمی خاطراتم داشته باشم .از وقتی که به دنیای مجازی با وبلاگ نویسی هر روزش وارد شد ،مشتری پرو پا قرص سایتش بود.این باب خیری شد برای من که هر روز سعی کنم که بنویسم  که خدا را شاکرم که تا اینجا این امر محقق شده اما من و کجا و او کجا در وبلاگ نویسی.این مقدمه را نوشتم که یکی از نوشته هایش را نقل کنم که حسابی مرا خنداند امید است شما را نیز بخنداند.وی خاطره ای نقل میکند با این عنوان :پاره شدن قطعنامه دان و مهد کودک دختر آقای وزیر .داستان از این قرار است که :"یکی از وزرای سابق در جمع دوستان تعریف می کرد که در مهدکودک از دخترش پرسیده­اند به محل نگهداری گوسفندان چه می گویند؟ گفته بود ببعی دانی. بچه های بزرگ تر و معلم مهد به او خنده بودند. دختر آقای وزیر گریه کنان و شاکی به خانه آمده بود و نمی­فهمید چرا بچه ها خندیده اند. حرف تو حرف آمد. یکی از همکاران سابق گفت خارجی ها در ترجمه ی این جمله آقای رییس جمهور که به غربی ها گفته اند آن قدر قطعنامه صادر کنید که قطعنامه دانتان پاره شود، مانده اند. نه معنای قطعنامه دان را می دانند و مهم تر که نمی دانند چگونه ممکن است آن پاره شود. در جلسه انگلیسی دان خوبی نداشتیم. آقا کمال خرازی هم که انگلیسی اش خوب بود، چیزی نگفت".در هر حال اگر دوست داشتید شما هم سری به وب نوشت بزنید.اینجا بخوانید

No comments: