پی نوشت

از اینکه کلا سایت در
داخل ایران بدون استفاده از فیلتر شکن باز نمی شود
عذر خواهی می نمایم
چــــــــــرا؟

Thursday 2 December 2010

مراسم توديع مهندس جعفر نوري

اگر شما هم خواستید برای مهندس نوری عزیز چیزی بنویسید در قسمت "نظر شما چیست"بنویسید شاید یک روز مهندس نوری آمد و خواند
بدون ذکر نام منتشر نخواهد شد

رفتن مهندس نوری برای تک تک بچه های شرکت ضربه سختی بود که همه مارا شکه کرد.مهندس نوری بعد از خانم حسینی دومین نفری بود که برای ماندم از روز نخست پافشاری کرد و حمایت های او بود که موقعیت های بسیار خوبی را برایم آفرید .
روز رفتنش نه از مراسم سخنرانی معمول مراسم های تودیع خبری بود و نه از فرش و قالیچه و سکه ،تنها چند خط یادگاری و کمی نوای خوش موسیقی برایش داشتیم که دلش به وسعت دریا بود و روحی لطیف داشت.عاشق داستان گفتن بود و ما عاشق شنیدن که روز آخر هم برایمان داستان گفت که دلگرممان کند اما شاید نمی دانست که رفتنش همانند پاییز بود که ندای سرما می داد. مهندس نوری رفت تا یاور پدرش باشد برای مراقب از مادری بیمار و دلتنگ . وقتی اشک در چشمانش حلقه زده بود برای گریه نکردن مقاومت می کرد دلم می خواست بجایش زار بزنم تا شاید فشاری که روز ها کشیده بود از روح خسته اش جدا شود.او رفت و ما هنوز مانده ایم و کوله باری از خاطرات شیرینش . هر جا هستی خوب و خوش باشی مهندس نوری عزیز
و آخرین عکس

2 comments:

Anonymous said...

اون روز سرد و غمگین خیلی سعی کردم گریه نکنم ولی الان که نوشته هاتو خوندم گرمای اشکامو رو گونه هام حس کردم!

Anonymous said...

اون روز نبودم تا گريه ام بگيره
اما امروز خوشحالم كه حضور اطمينان بخش و هميشه مهربان ايشون رو در فيس بوك داريم. آشنائيها شكلشون عوض ميشه اما از بين نميرن ...