اگر هر سال هم بیست و چهارم اسفند را به این موضوع اختصاص دهم و از آغازمان ،شروع حرکت زندگیمان بنویسم شاید هیچ وقت در مقابلشان دینم را ادا نکرده ام،هیچ وقت.چقدر سال ها زود می گذرند به تندی باد و خروشانی موج.سالی دیگر آمد و باید مثل همیشه جشن تولد بودنمان را با لبانی پر از خنده و عشق به شادی بگیریم.روزی که به حق دو کبوتر بر بوم بلند عشق لانه ساختند ،عهد بستند برای جاودانگی برای با هم بودن تا همیشه ،برای خنده ،برای گریه ،شادی ،غم ،سختی ،خوشی، و با هم عهد بستند ،با جان خود عهدشان را امضا کردند و ما را سند عشق خود کردند.تنها آرزویم این بود که امروز در کنارتان می بودم ،به عشقتان قسم می خوردم که تا همیشه به سوی قبله عشقتان ،نماز عاشقی بخوانم وپرستشتان کنم ...مادرم ،پدرم سالروز شروع با هم بودنتان را صمیمانه تبریک می گویم ،ای کاش در کنارتان بودیم ،سهیل و من .تا ابد شما قبله اید و ما بنده
1 comment:
omidvaram ke salahaye sal shado salamat kenare ham bashan, va sayashon bala sare 2ta goleshon bashe...Fada
Post a Comment