پی نوشت

از اینکه کلا سایت در
داخل ایران بدون استفاده از فیلتر شکن باز نمی شود
عذر خواهی می نمایم
چــــــــــرا؟

Tuesday 29 April 2008

خاطرات پروازی


ده اردیبهشت روز ملی خلیج فارس مبارک باد
در شماره های پیش در مورد اتفاق شب سفر اخیرم در فرودگاه امام خمینی به صورت تیتر وار نوشتم.روز هفده فرودین با هزارو یک غم از پایان سفر و دوری دوباره از عزیزانم ،دلخوش از انجام و دریافت کارت پرواز به صورت اینترنتی ساعت 12.15 به سمت فرودگاه حرکت کردم.ساعت 1.15 بامداد با خیالی اسوده به سمت کانتر های هواپیمایی ایر فرانس رفتم که با کانتر های خالی روبرو شدم.به خیال اینکه هنوز مسافر گیری انجام نشده به سمت بانک رفتم و عوارض خروجی دادم.بد نیست حالا که صحبت از عوارض شد کمی به ماهیت ان ایراد بگیرم که اصولا لفظ این عمل به چه معنا است.در کجای دنیا لااقل اروپا و امریکا قانون عوارض خروجی هست.بابا من دلم خوشه ها .البته خدا پدرشان را بیامرزد که حداقل آن را تک نرخی کردند.خلاصه دوبار برگشتم به سمت کانتر دیدم نخیر مثل اینکه جا تر است و بچه نیست.چراغ ها کلا خاموش شد.در این لحظه بود که دیدم نه مثل اینکه خراب کردم.از مسئولی خواب الود پرسدیم که گفت همه رفتند پای پرواز و جا موندی داداش .برق سه فاز از گوش هام پرید.خلاصه گفتند برو دفتر پایین.من هم به دو همانند قهرمان های دوی استقامت دویدم.دویدم و دویدم تا به دفتر رسیدم یکدونه خاتونو دیدم .بله گفتند که شب خوش جا موندی برو فردا بیا.انگار نونوایی است .خلاصه برگ برنده را رو کردم که همان ورقه اینترنتی بودکه باعث شد تقریبا همگی از پشت میز ها بلند شدند.حالا چراشو نمی دنم.شاید چون اسمم جز لیست بود.در هرحال گفتند با چمدون برو پای پرواز.من هم به دو با گذشتن از صف های طولانی کنترل وارد سالن شدم و رسیدم به کنترل گذرنامه.حالا صف ماشالله مثل بربری فروشی.منم رفتم تو صف دیپلمات ها که جناب سروان دستم به دامنت البته درستش شلوارت بود که همین جا اصلاح می کنم.گفت برو پیش افسر نگهبان بدون کارت پرواز لا ممکن.اها یادم رفت که داغ یک خداحافظی به دلم ماند چون هیچ فرصتی برای خداحافظی با عزیزانم نیافتم.به هر حال افسر خوش اخلاق نگهبان بعد از کلی مشاجر با مسافر جلویی مشکل من رو پرسید و سر فرصت به سمت تلفن رفت که نماینده شرکت ایر فرانس را صدا کنند.پنج دقیقه ای گذشت.دیدم نخیر گفتم جناب سروان چی شد که دیدم داره میره که عصبانی بشه گفتم نه شما درست می گین .از شانس یکی از مسئول های شرکت رو دیدم و صداش کردم.امد و توضیح را دوباره از سر براش دادم.گفت نمی شه.پرواز رو از دست دادی.خلاصه با تماس با دفتر فهمید که نه من پرواز را دارم .خلاصه با چمدان و کوله و لپ تاپ به دست رسیدم به کنترل سپاه که واقعا تغییر کرده بودند.کلی احترام و با ادب که واقعا جالب بود.بخواهیم می توانیم با ادب هم باشیم.از انجا هم گذشتم و رسیدم به خوان بعدی جلاصه سرتون رو درد نیارم که نفر اول سوار هواپیما شدم.که البته به علت مشکلات سوخت نیم ساعتی هم تاخیر کرد.احتمالا خلبان کارت سوختش را فراموش کرده بود.مزاح بود وشب خوش

No comments: