پی نوشت

از اینکه کلا سایت در
داخل ایران بدون استفاده از فیلتر شکن باز نمی شود
عذر خواهی می نمایم
چــــــــــرا؟

Tuesday, 5 August 2008


پدرم سلام

چقدر سخته روز هایی که باید آدم شادی کنه و در کنار هم لحظات به یاد موندنی زندگی رو جشن بگیره، محکوم به دوری باشی.شاید چاره ای نیست ،امسال هم مثل سال پیش، دور از شما به یاد دوران کودکیتان هستم ،زمانی که نام حبیب ،سومین فرزند حسین را بر پشت جلد قرآنی نوشتند که پناهش برای روز های سختی باشد.آن روز ،شانزدهمین روز از دومین ماه گرم سال ،مرداد بود.مثل اسد غریدی و یادمان دادی چگونه بودن را .امروز وقتی به خود نگاه می کنم ،خدا را شکر می کنم که بهترین قسمتم شد، و امروز می دانم که بودنم از بودن توست .امروز که شمعی به شمع های زندگی ات اضافه می کنی برای ما هم دعا ، برایمان دعا کن که ما هم مثل تو ، بهترین بابای دنیا بشویم،میدانم که بی شک دعایمان می کنی.پدرم بهار زندگیت مبارک و سایه ات مستدام باد

شانزده مرداد 1387

سهیل و سیامک


وصيت نامه داريوش كبير


اينك كه من از دنيا مي روم، بيست و پنج كشور جز امپراتوري ايران است و در تمامي اين كشورها پول ايران رواج دارد و ايرانيان درآن كشورها داراي احترام هستند و مردم آن كشورها نيز در ايران داراي احترامند، جانشين من خشايارشا بايد مثل من در حفظ اين كشورها كوشا باشد و راه نگهداري اين كشورها اين است كه در امور داخلي آن ها مداخله نكند و مذهب و شعائر آنان را محترم شمرد . اكنون كه من از اين دنيا مي روم تو دوازده كرور دريك زر در خزانه داري و اين زر يكي از اركان قدرت تو مي باشد، زيرا قدرت پادشاه فقط به شمشير نيست بلكه به ثروت نيز هست. البته به خاطر داشته باش تو بايد به اين حزانه بيفزايي نه اين كه از آن بكاهي، من نمي گويم كه در مواقع ضروري از آن برداشت نكن، زيرا قاعده اين زر در خزانه آن است كه هنگام ضرورت از آن برداشت كنند، اما در اولين فرصت آن چه برداشتي به خزانه بر گردان . مادرت آتوسا ( دختر كورش كبير ) بر گردن من حق دارد پس پيوسته وسايل رضايت خاطرش را فراهم كن . ده سال است كه من مشغول ساختن انبارهاي غله در نقاط مختلف كشور هستم و من روش ساختن اين انبارها را كه از سنگ ساخته مي شود و به شكل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبارها پيوسته تخليه مي شود حشرات در آن به وجود نمي آيد و غله در اين انبارها چندين سال مي ماند بدون اين كه فاسد شود و تو بايد بعد از من به ساختن انبارهاي غله ادامه بدهي تا اين كه همواره آذوغه دو ياسه سال كشور در آن انبارها موجود باشد و هر سال بعد از اين كه غله جديد بدست آمد از غله موجود در انبارها براي تامين كسري خوار و بار استفاده كن و غله جديد را بعد از اين كه بوجاري شد به انبار منتقل نما و به اين ترتيب تو براي آذوقه در اين مملكت دغدغه نخواهي داشت ولو دو يا سه سال پياپي خشك سالي شود . هرگز دوستان و نديمان خود را به كارهاي مملكتي نگمار و براي آنها همان مزيت دوست بودن با تو كافيست، چون اگر دوستان و نديمان خود را به كار هاي مملكتي بگماري و آنان به مردم ظلم كنند و استفاده نا مشروع نمايند نخواهي توانست آنها را مجازات كني چون با تو دوست اند و تو ناچاري رعايت دوستي نمايي. كانالي كه من مي حواستم بين رود نيل و درياي سرخ به وجود آورم ( كانال سوئز ) به اتمام نرسيد و تمام كردن اين كانال از نظر بازرگاني و جنگي خيلي اهميت دارد، تو بايد آن كانال را به اتمام رساني و عوارض عبور كشتي ها از آن كانال نبايد آن قدر سنگين باشد كه ناخدايان كشتي ها ترجيح بدهند كه از آن عبور نكنند . اكنون من سپاهي به طرف مصر فرستادم تا اين كه در اين قلمرو ، نظم و امنيت برقرار كند، ولي فرصت نكردم سپاهي به طرف يونان بفرستم و تو بايد اين كار را به انجام برساني، با يك ارتش قدرتمند به يونان حمله كن و به يونانيان بفهمان كه پادشاه ايران قادر است مرتكبين فجايع را تنبيه كند . توصيه ديگر من به تو اين است كه هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده، چون هر دوي آنها آفت سلطنت اند و بدون ترحم دروغگو را از خود بران. هرگز عمال ديوان را بر مردم مسلط مكن و براي اين كه عمال ديوان بر مردم مسلط نشوند، قانون ماليات را وضع كردم كه تماس عمال ديوان با مردم را خيلي كم كرده است و اگر اين قانون را حفظ نمايي عمال حكومت زياد با مردم تماس نخواهند داشت .
افسران و سربازان ارتش را راضي نگاه دار و با آنها بدرفتاري نكن، اگر با آنها بد رفتاري نمايي آن ها نخواهند توانست مقابله به مثل كنند ، اما در ميدان جنگ تلافي خواهند كرد ولو به قيمت كشته شدن خودشان باشد و تلافي آن ها اين طور خواهد بود كه دست روي دست مي گذارند و تسليم مي شوند تا اين كه وسيله شكست خوردن تو را فراهم كنند .
امر آموزش را كه من شروع كردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنويسند تا اين كه فهم و عقل آنها بيشتر شود و هر چه فهم و عقل آنها بيشتر شود تو با اطمينان بيشتري حكومت خواهي كرد . همواره حامي كيش يزدان پرستي باش، اما هيچ قومي را مجبور نكن كه از كيش تو پيروي نمايد و پيوسته و هميشه به خاطر داشته باش كه هر كسي بايد آزاد باشد تا از هر كيشي كه ميل دارد پيروي كند .
بعد از اين كه من زندگي را بدرود گفتم ، بدن من را بشوي و آنگاه كفني را كه من خود فراهم كردم بر من بپيچان و در تابوت سنگي قرار بده و در قبر بگذار ، اما قبرم را مسدود مكن تا هر زماني كه مي تواني وارد قبر بشوي و تابوت سنگي من را آنجا ببيني و بفهمي كه من پدرت پادشاهي مقتدر بودم و بر بيست و پنج كشور سلطنت مي كردم مردم و تو نيز خواهيد مرد زيرا كه سرنوشت آدمي اين است كه بميرد، خواه پادشاه بيست و پنج كشور باشد ، خواه يك خاركن و هيچ كس در اين جهان باقي نخواهد ماند، اگر تو هر زمان كه فرصت بدست مي آوري وارد قبر من بشوي و تابوت مرا ببيني، غرور و خودخواهي بر تو غلبه نخواهد كرد، اما وقتي مرگ خود را نزديك ديدي، بگو قبر مرا مسدود كنند و وصيت كن كه پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا اين كه بتواند تابوت حاوي جسدت را ببيند. زنهار، زنهار، هرگز خودت هم مدعي و هم قاضي نشو، اگر از كسي ادعايي داري موافقت كن يك قاضي بي طرف آن ادعا را مورد رسيدگي قرار دهد و راي صادر كند، زيرا كسي كه مدعيست اگر قضاوت كند ظلم خواهد كرد. هرگز از آباد كردن دست برندار زيرا كه اگر از آبادكردن دست برداري كشور تو رو به ويراني خواهد گذاشت، زيرا قائده اينست كه وقتي كشوري آباد نمي شود به طرف ويراني مي رود، در آباد كردن ، حفر قنات ، احداث جاده و شهرسازي را در درجه اول قرار بده . عفو و دوستي را فراموش مكن و بدان بعد از عدالت برجسته ترين صفت پادشاهان عفو است و سخاوت، ولي عفو بايد فقط موقعي باشد كه كسي نسبت به تو خطايي كرده باشد و اگر به ديگري خطايي كرده باشد و تو عفو كني ظلم كرده اي زيرا حق ديگري را پايمال نموده اي . بيش از اين چيزي نمي گويم، اين اظهارات را با حضور كساني كه غير از تو اينجا حاضراند كردم تا اين كه بدانند قبل از مرگ من اين توصيه ها را كرده ام و اينك برويد و مرا تنها بگذاريد زيرا احساس مي كنم مرگم نزديك شده است .




Monday, 4 August 2008

به یاد حسین پناهی

اولین و آخرین
خورشید جاودانه می درخشد در مدار خویش
مانیم که یا جای پای خود می نهیم و غروب می کنیم
هر پسین
این روشنای خاطر آشوب در افق های تاریک دوردست
نگاه ساده فریب کیست که همراه با زمین
مرا به طلوعی دوباره می کشاند ؟
ای راز
ای رمز
ای همه روزهای عمر مرا اولین و آخرین

Sunday, 3 August 2008

پرت و پلا

عکس تزیینی است
دیشب شب عجیبی بود،پر دلواپسی برای خودم ،تو و همه کسایی که دوستشون دارم.داشتم خاطراتم رو مرور می کردم. شاید به قول تو همشون مثل کارتونی بودن که از جلوی چشمامون رد شدن.پر از خنده های بی خیالی ،پر از من ،پر از تو . داشتم با خودم فکر می کردم که چی شد یکهو بزرگ شدیم ،شاید به قولی یکی فکر می کنیم بزرگ شدیم. اینجا چقدر بارون میاد.صدای شر شر بارون اونقدر زیاده که من رو از خودم و تو و خاطراتمون دور می کنه .اینجا اگر بارون نیاد نمی دونم...... چی میشه. داشتم می گفتم بارون یاد اشک افتادم که هر شب به یاد روزهای کودکی می ریزم.چرا یکهو بزرگ شدیم ؟چرا یکهو تمام پیچ و مهره های کودکیمون رو باز کردیم ،مگه می دونستیم بزرگی چه عاقبتی داره؟نه !شاید هنوز هم ندونیم اما چاره ای نیست این بازی تقدیره .یادمه بچه که بودم همیشه فکر می کردم ما آدم ها اسباب بازی های خداییم .خنده داره نه؟فکر می کردم خدا با ما بازی می کنه همونطوری که ما با اسباب بازی هامون بازی می کنیم .این شاید اسمش تقدیره ،قسمت یا هر چی که می خواهی اسمش رو بزاری .یاد یک جمله افتادم یکی گفت :جاده عشق در دست تعمیره ،دور بزن برگرد ،این اسمش تقدیره.شاید ما آدم ها هیچ وقت قدر همو ندونیم و وقتی رفتیم تازه می فهمیم که چیا رو از دست دادیم. وقتی دور زدیم کاش به آیینه نگاه می کردیم و صبر می کردیم تا این جاده باز بشه . می دونم پرت و پلا نوشتم اما هنوزم اینجا بارون میاد.بارون میاد و بازم بارون میاد

Saturday, 2 August 2008

بدون شرح از دنیای خودرو

یاد پیکان هم بخیر
جدیدترین قیمت خودروهای ساخت داخل اعلام شد.

پراید دوگانه سوز هیدرولیك، 83000000 ریال ؛

پژو 206 تیپ 2 ، 148000000 ریال ؛

پژو 206 صندوق دار، 155000000 ریال ؛

پژو 206 تیپ3 ، 160000000 ریال ؛

پژو 206تیپ 6 ، 188000000 ریال ؛

پژو 405 ، 143500000 ریال ؛

پژو پارس ، 183000000 ریال ؛

پژو پارس ، ای ال اكس 230000000 ریال ؛

پژو پارس دوگانه سوز 186000000 ریال

پژو روآ ، 82500000 ریال ؛

پژو 405 دوگانه سوز ، 145000000 ریال ؛

پیكان وانت ، 74000000 ریال ؛

تندر 90 ، 110000000 ریال ؛

تندر 90 تیپ 1 ، 123000000 ریال ؛

تندر 90 تیپ 2 ، 132000000 ریال ؛

ریو ، 140000000 ریال ؛

زانتیا ، 300000000 ریال ؛

سمند ، 141000000 ریال ؛

سمند ال اكس ، 157000000 ریال ؛

سمند سورن ، 181000000 ریال ؛

ماكسیما ، 400000000 ریال ؛

مگان 1600 ، 300000000 ریال ؛

مگان 2000 ، 370000000 ریال ؛

وانت نیسان ، 120000000 ریال ؛

ویتارا ، 425000000 ریال.

قیمت خودروهای واردات

پرادو 2 در 4 سیلندر، 600000000 ریال ؛

سری 3 ،980000000 ریال ؛BMW

آزرا ، 500000000 ریال ؛

آونته ، 283000000 ریال ؛

تویوتا كرولا ، 360000000 ریال ؛

تویوتا كمری ، 410000000 ریال ؛

تویوتا یاریس ، 270000000 ریال ؛

سانتافه ، 520000000 ریال ؛

سراتو ، 490000000 ریال ؛

سورنتو ، 290000000 ریال ؛

سونوتا ، 400000000 ریال ؛

فولكس گل ، 171000000 ریال ؛

مزدا 3 فول ، 355000000 ریال ؛

مورانو ، 695000000 ریال ؛

وانت مزدا 1800 ، 140000000 ریال ؛

ورنا ، 192000000 ریال.

خواستم چیزی ننویسم اما دلم نیومد نه ولش کن چیزی نمی نویسم فقط بدونین که می خواستم بنویسم شب خوش

Friday, 1 August 2008

حسن کچل یا سیا کچل


یادم میاد سال های دبستان و راهنمایی و گاهی هم در دبیرستان برای مو خیلی سخت گیری بود. دوران دبستان که تب انقلاب و جنگ ،چهره عجیبی رو برای بچه مدرسه ای ها وجود آورده بود.تبی که کم کم فروکش کرد اما در چند سال اخیر با نام طرح امنیت اجتماعی دوباره آشکار شد منتها در مدرسه ای بزرگ تر به نام جامعه ،حالا درست و غلطش بماند به قضاوت جامعه و بزرگان فقط یک کلام از آقای احمدی نژاد ،رییس جمهور کافی که قبل از انتخابات گفتند که مشکل مملکت ما موی جوانان ما نیست !القصه برگردیم به سال های 67 به بعد و دهه هفتاد که من شاگرد مدرسه ای بودم ،صد حیف که عکسی از دوران مدرسه اینجا ندارم ،اگر ایران رفتم حتما یادم باشد که اسکن کنم.یاد م میاد که دوران مدرسه که کچل کردن سر اجباری بود و ماهی یکبار سر صف اسم می نوشتند و نمره انضباط کم می کردند ،من همیشه با کمک گواهی و میانجیگری مامانم ،هیچ وقت سرم را کچل نکردم .البته که کوتاه می کردم ،یاد جلیل سامورایی بخیر ،یک سعادت آباد بود و یک جلیل سامورایی ،اگر هم که نبود بابا زحمتش رو می کشدو انصافا هم قشنگ می زد.در هر حال سال های مدرسه و درس و کار وغیره و ذلک را بدون کچل کردن گذر کردم تا رسیدم به اینجا،کشوری در ینگه دنیاو بله .....جو انگلیسی ها که عاشق کچل کردن و تیغ زدن هستند به من هم سرایت کرد و بنده هم سرم را با ماشین نمره یک زدم ،کاری که در دوران مدرسه هیچ گاه نکردم .به این می گویند غرب زدگی و جو گیر شدن .در هر حال این هم از خاطرات گذشته و عذر من از کچلی که بعضی دوستان کنجکاو بودند.شب خوش

یاد باد آن روزگاران یاد باد


دیروز یک نامه ای به دستم رسید که آهم را در آورد.به سال های دوری رفتم که همیشه برایم جز شیرین ترین خاطراتم درزندگی بود.سال هایی کودکی ،سال های دبستان ،در مدرسه های که تنها شبیه مدرسه بود با میز و صندلی های شکسته اش.یادش بخیر سال ها پیش بود اما هر چه بود،با همه کاستی و سختی هایش دوران خوبی بود .نوشته این بود که:

گوسفند بع بع مي كرد. گاو ما ما مي كرد. سگ واق واق مي كرد و همه با هم فرياد مي زدند حسنك كجايي ؟شب شده بود اما حسنك به خانه نيامده بود.حسنك مدت هاي زيادي است كه به خانه نمي آيد.او به شهر رفته و در آنجا شلوار جين و تي شرت هاي تنگ به تن مي كند.او هر روز صبح به جاي غذا دادن به حيوانات جلوي آينه به موهاي خود ژل مي زند. موهاي حسنك ديگر مثل پشم گوسفند نيست چون او به موهاي خود گلت مي زند. ديروز كه حسنك با كبري چت مي كرد .كبري گفت تصميم بزرگي گرفته است.كبري تصميم داشت حسنك را رها كند و ديگر با او چت نكند (تصمیم کبری )چون او با پتروس چت مي كرد.پتروس هميشه پاي كامپيوترش نشسته بود و چت مي كرد.پتروس ديد كه سد سوراخ شده اما انگشت او درد مي كرد چون زياد چت كرده بود.او نمي دانست كه سد تا چند لحظه ي ديگر مي شكند.پتروس در حال چت كردن غرق شد. براي مراسم دفن او كبري تصميم گرفت با قطار به آن سرزمين برود اما كوه روي ريل ريزش كرده بود .ريزعلي (دهقان فداکار)ديد كه كوه ريزش كرده اما حوصله نداشت .ريزعلي سردش بود و دلش نمي خواست لباسش را در آورد .ريزعلي چراغ قوه داشت اما حوصله درد سر نداشت.قطار به سنگ ها برخورد كرد و منفجر شد .كبري و مسافران قطار مردند. اما ريزعلي بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل هميشه سوت و كور بود .الان چند سالي است كه كوكب خانم همسر ريزعلي مهمان ناخوانده ندارد او حتي مهمان خوانده هم ندارد.او حوصله ي مهمان ندارد.او پول نداراو در خانه تخم مرغ و پنير دارد اما گوشت ندارد او كلاس بالايي دارد او فاميل هاي پولدار دارد. او آخرين بار كه گوشت قرمز خريد چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت .اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنياي ما خيلي چوپان دروغگو دارد به همين دليل است كه ديكر در كتاب هاي دبستان آن داستان هاي قشنگ وجود ندارد

فکر کنید!!!!!!!!واقعا واقعیت جامعه امروز ایران ما همین است .کجاست آن همه عشق ،محبت ،دوستی و صفا؟مگر چقدر بزرگ شده ایم ،یا چقدر پیر شده ایم که همه روز های خوب را فراموش کرده ایم ؟همه چیز بوی پول می دهد و این تنها یکی از دلایلی است که همه یا دچار افسردگی هستیم یا ....هزار و یک مشکل .خوشحالم که داستان حسنک و تصمیم کبری را خواندم.خوشحالم که از دهقان فداکار درس آموختم و یاد گرفتم دروغ از هر گناهی بد تر است اما چه کسی به بچه های ما درس زندگی را خواهد داد.الله و اعلم.الله اکبر در هر حال شب خوش