پی نوشت

از اینکه کلا سایت در
داخل ایران بدون استفاده از فیلتر شکن باز نمی شود
عذر خواهی می نمایم
چــــــــــرا؟

Sunday, 7 September 2008

بده دستی که دستی را بگیرم





بده دستی که دستی را بگیرم


زخجلت پیش محتاجان نمی رم


روز های ماه رمضون بی شک یه حال و هوای دیگه ای داره .البته این روز ها باید هر چیزی رو با کمی شک با فعل گذشته صرف کرد.چرا که مشکلات و معضلات پیش روی مردم، از معضل گرانی لجام گسیخته هر روزه تا صف های طولانی بنزین بگیر تا غیره و ذلک ،خیلی از عرف های جامعه را تغییر داده که صد البته امیدوارم که حس کمک و یاری از مستمند در این ماه عزیز عوض نشده باشد.ماه رمضون شاید برای خیلی هافقط به معنای نخوردن و نیاشامیدن و نماز و قرآن خواندن باشد که صد البته این فرایض دینی است که باید به جا آورد اما یکی دیگر از واجبات این ماه ، کمک به همنوعی است که شاید برای سحری، خودش را به خواب بزند که یادش نیاید یخچال خانه اش خالی است و افطارش را با ....الله و اعلم .شاید روزه ای که با پلو و خورشت شروع و با کباب بره و جوجه کباب افطارش باز شود،روزه ای برای نشان دادن به خلق خداست.خدا از این روزه گرفتن ها بی نیاز است، باور کنید.رمضان یعنی یادآوری بندگان خدا،یاد کسانی که قوت غالبشان نان و ماست بوده ،شاید ماست هم گران شده باشد،نمی دانم.رمضان یعنی عشق ورزیدن به کسانی که باید دوستشان داشته باشیم ،رمضان یعنی خودت نخوری ،اما به دیگری بخورانی .کاش کسی می دید که بچه های هزارو یک جای به نام آباد کنار این پایتخت، دلشان خیلی چیز ها می خواست.اگر همیشه نمی بینید تو را به روزه هایی که می گیرید قسم ،تو رابه قداست این ماهی که می گوییم ماه خداست ،قسم ،کمی هم به فکر بچه هایی باشیم که نیازمندند.جای دوری نیست اگر سری به جنوب شهر بزنید ،پیدایشان خواهید کرد.می دانم خدای بچه های معصوم سیستان و بلوچستان و کردستان و یاسوج و بجنورد و آباده و غیره آبادهم بزرگ است.آنها را شاید دیگر بندگان خدا دریابند


بده دستی که دستی را بگیرم
زخجلت پیش محتاجان نمی رم






Saturday, 6 September 2008

من که تسبیح نبودم تو چرا چرخاندی؟


من که تسبیح نبودم تو مرا چرخاندی

مشت بر مهرهء تنهایی من پیچاندی

مهر دستان تو دنبال دعایی می گشت

بارها دور زدی ذهن مرا گرداندی

ذکرها گفتی و بر گفتهء خود خندیدی

از همین نغمه تاریک مرا ترساندی

بر لبت نام خدا بود خدا شاهد ماست

بر لبت نام خدا بود و مرا رقصاندی

دست ویرانگر تو عادت چرخیدن داشت

عادتت را به غلط چرخهء ایمان خواندی

قلب صد پاره من مهرهء صد دانه نبود

تو ولی گشتی و این گمشده را لرزاندی

جمع کن رشتهء ایمان دلم پاره شده ست

من که تسبیح نبودم تو چرا چرخاندی؟
توضیح: متاسفانه شاعر آن را نمی دانم کیست
11.9.2008شعر از نغمه رضایی

Friday, 5 September 2008

سرنوشت را از سر نوشت


به این جمله فکرکنید:کاش می شد سرنوشت را از سر نوشت!!!اگر چنین اتفاقی می افتاد چه می کردید؟از یک تولد جلوگیری می کردید،راه اشتباه گذشته رو جبران می کردید یا شاید سرنوشت رو دوباره تجربه می کردید؟سرنوشت واقعا یعنی چه؟یعنی بودن و عملی کردن؟ یا پروسه برگشت ناپذیر و یا تسلیم شدن در برابر یک قانون نا نوشته؟واقعا راجع به این موضوع فکر کردین؟ .شنیدین می گن سرنوشت آدم ها رو روی پیشونیشون نوشتن ؟آره دقیقا همون جایی که الان دستتون رو گذاشتین!! می شه این رو قبول کرد یا سرنوشت هر کسی به جای پیشونی توی دست هاش؟برای نوشتنش!دقیقا ....گاهی سرنوشت رو آدم باید خودش بنویسه.بعضی ها خوش خط می نویسند،بعضی تند و با عجله ،و بعضی دیگه ....وای خدای من ،انچنان می نویسند که استغفرالله خدا هم تعجبش می گیره.شاید نشه هر سرنوشتی را رو نویسی کرد اما بی شک می شه که اون رو به زیبایی نوشت .یه کمی سخته می دونم اما هر کار سختی یک مزدی داره و مزد سرنوشت برای هر کسی فرق می کنه و هر کسی به اندازه تلاششه که می بره .شما چطور می نویسین خوش خط یا بد خط ؟کاش خدا خط خوش رو به همه می داد اما .....بجاش تلاش رو داد ...اما کاش تلاش رو هم به یک اندازه می داد ....اما نداد.اگر خواستیم سرنوشت رو دوباره بنویسیم ،این بارسعی کنیم که به زیبایی بنویسم .شب خوش

Thursday, 4 September 2008

رنگ ها




رنگ ها یکی از اساسی ترین مشخصات برای بیان خصوصیات اشیا ،شخصیت انسانها و غیره و ذلک است .علم رنگ شناسی در همه عرصه های علمی،اقتصادی ،فرهنگی و حتی ورزشی(رنگ سبز کاروان ورزشی ایران در المپیک چین) از جایگاه ویژه ای بر خوردار است وتبدیل به یک علم شده است .این علم در رشته نساجی از اهمیت بسزایی بر خوردار است(دوستان شیمی نساجی بی شک فیزیک رنگ و رنگرزی طبیعی و مصنوعی را خوب به یاد دارند) این از بحث جایگاه علمی رنگ ها ،اما از طرف دیگر هر رنگ بیانگر خصلت خاصی است که بر هیچ کس پوشیده نیست.مثلا سبزرنگ صلح ،سفید نشانه آرامش و پاکی و قرمز نشان شجاعت و قدرت است البته که خصوصیات دیگری را نیز به آنها می توان اضافه کرد.این سه رنگ با نام مقدس الله ،رنگ های پرچم مقدس ایران ماست.در فرایض مذهبی هم رنگ ها جایگاه ویژه ای دارد،همانند لباس احرام که به رنگ سفید است که بی شک نشانی از پاکی و آرامش زوار خانه خداست است .اما خبری از استان کرمان مثال نغض تمام حرف های فوق بود . !!!!(اینجا بخوانید ).رنگها روح رنگ زندگی اند،کمی هم رنگی تر به دنیای اطرافمان نگاه کنیم.در حر حال صلاح مملکت خویش خسروان دانند

Wednesday, 3 September 2008

Tuesday, 2 September 2008

شعر و موسیقی




زبان شعر ،زبان عجیبی است.بیان احساسات و عواطف در قالب بیت و قافیه .بی تردید زبان شیرین فارسی از معدود زبان هایی است که در موضوع شعر از وجاهت خاصی بر خوردار است و به پشتوانه شاعران بزرگی چون حافظ و سعدی و فردوسی و باقی، تاریخچه بی بدیلی را برای خود ساخته است .شاهران معاصر هم بی شک با بیان عواطف و احساسات خود به زبان امروزی نقش به سزایی را در تلطیف زبان فارسی داشته اند. شعر یکی از شعرای ایران که صد البته با صدای یکی از خوانندگان بی مانند ایران زمین خوانده شده است ،شعر چشم من است.آنقدر این شعر زیبا و دل نشین است که بی شک هر کسی را با اسب خیال به سرزمین های دور پرواز می دهد.به قول عزیزی اشعار و موزیک ،سابق بر این، دارای روح و احساس فراوانی بود .این در حالی است که سال های اخیر شاهد سقوط شعر و موسیقی بوده ایم.شعر های بند تنبانی و هجو جای هزاران واژه پر احساسی که سال ها مردم با آنها عاشق شدند و عشق ورزیدند را گرفته است .امید وارم که موسیقی دانان جوان کشور هر چه زود تر از خواب غفلت بیدار شوند


شعر چشم من


چشم من بيا منو ياری بکن
گونه هام خشکيده شد کاری بکن
غيره گريه مگه کاری ميشه کرد
کاری از ما نمياد زاری بکن
اونکه رفته ديگه هیچوقت نمياد
تا قيامت دل من گريه ميخواد
هرچی دريا رو زمين داره خدا
با تمومه ابرای آسمونا
کاشکی ميداد همه رو به چشم من
تا چشام به حال من گريه کنن
اونکه رفته ديگه هیچوقت نمياد
تا قيامت دل من گريه ميخواد
قصهء گذشته های خوب من
خيلی زود مثل يه خواب تموم شدن
حالا بايد سر رو زانوم بذارم
تاقيامت اشک حسرت ببارم
دل هيشکی مث من غم نداره
مثل من غربت و ماتم نداره
حالا که گريه دوای دردمه
چرا چشمام اشکشو کم مياره
خورشیده روشن ما رو دزديدن
زیره اون ابرای سنگين کشيدن
همه جا رنگه سياهه ماتمه
فرصت موندنمون خيلی کمه
اونکه رفته ديگه هیچوقت نمياد
تا قيامت دل من گريه ميخوا
دسرنوشت چشاش کوره نمیبینه
زخم خنجرش ميمونه تو سينه
لب بسته سينهء غرق به خون
قصهء موندن آدم همينه
اونکه رفته ديگه هیچوقت نمياد
تا قيامت دل من گريه ميخواد
شاعر : اردلان سرفراز

Monday, 1 September 2008

چراغی که به خانه رواست ......اه ببخشید برق رفت

مرحوم مغفور توماس ادیسون

بی شک انتقاد سازنده یکی از راه های پیشرفت است .جمله ای که شاید برای خیلی از مدیران تراز اول کشور خوشایند نباشد،تا جایی که عدم موفقیت خود را با نام مقدس دین رفع و رجوع می کنند. همانند جملاتی که این روز ها در پی نتایج و حرف های مدیران شنیده میشود همانند :شکست در اسلام وجود ندارد و یا در نظام اسلامی ،استعفا معنا ندارد. هیچ شکی نیست که در دنیا طوفان اقتصادی ویرانگری برای همه کشور های دنیا از توسعه یافته و نیافته وجود دارد ،اما مشکلات زیر ساختی در این کشور ها وجود نداشته و ندارد.یکی از مشکلاتی که سال ها بود مردم شاهد آن نبودند ،قطعی برق است که این روز ها با برنامه مدون در حال اجرا است ،ان هم برای صرفه جویی !!!!،شنیدن این جملات در سال 1387 کمی خنده دار است .سال های جنگ و کم بود ها تمام شده است ،در آمد ها نوجومی حاصل ازنفت توان سرمایه گذاری را افزایش داده است. یاد تبلیغی افتادم که سال های پیش برای یکی از شرکت های بیمه پخش می شد ،وقتی جیک جیک مستونت بود فکر زمستونت بود؟ آیا این کمبود ها نشان ضعف مدیریت ها و عدم توجه به برنامه توسعه بیست ساله ایران 1404نیست،ایران مترقی و پیشرفته ؟با چنین جهت گیری هایی؟دکتر امیری ،عضو کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی گفت: «کسری اعتبارات و عدم سرمایه‌گذاری جدی در توسعه نیروگاههای برق، از مشکلات جدی بخش انرژی کشور است»(آفتاب)شاید بجای سرمایه گذاری در صنعت برق فلان کشور ضعیف و فقیر، در کشور بی برق خود سرمایه گذاری می کردیم. به قول ضرب المثل قدیمی چراغی که به خانه رواست.......نمی توان دیگر مشکلات کشور را به پای کمبود های گذشته گذاشت.در اسلام ناب محمدی اگر شکست وجود ندارد ، پیروزی وجود دارد ،اگر استعفا وجود ندارد ،امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد .بزرگان کشور و دلسوزان نظام باید چاره ای بیاندیشند.وقت تنگ است و زمان در حال گذر