پایان قصه من در شرکت توسعه کروس انرژی
تهران - بندر عباس - دوبی
همیشه از دیگران و رفتن دیگران نوشتم اما امروز نوبت خودم بود که کودکی را که برایش روز ها و شب ها زحمت کشیدم تا بزرگ شود تنها بگذارم و بروم. روز آخر با کوله باری از خاطرات تلخ و شیرین و با تنها کاغذی به یادگار از دوست عزیزم شهاب ساختمان 36 کروس انرژی را ترک کردم و برایش دعا می کنم برای همه کسانی که به من درسا آموختند تا این شوم که هستم
ازخانواده های رجبی و فلاح ،از ندا حسینی نازنینم که برایم یک دنیاست ،جعفر نوری عزیز با آن همه متانتش ، مهندس بداغی با آن اخلاق دیکتارمآبانه اش ،مهندس خاچیکیان که یک دنیا صفا بود، از درک با تمام بوی بد سیگار هایش و اخلاق ....،،دیلم صالحی که هیچ وقت نفهمیدم که چرا با من بد بود، مسعود شریفیان دوست داشتنی با آن همه آرامشش ،صالحی که همیشه به هم می خندیدم ولی نمی دانم آیا واقعی بودیا نه؟از تک تک دوستانم مریم ،شهاب ،فروز،پیام ،مریم ،لیلا، لاله،شبنم ،،ایمان ،بچه های خوب سایت ،شاهین برادر عزیزم ،جعفری زاده ،خوش تیپ کروس انرژی علی و همه و همه کسانی که فراموش کردم نامشان را ببرم از همه ممنونم
همه شما را به خدا می سپارم و دوستدار شما خواهم بود.
3 comments:
اسم هایی که یادم رفته رو شما هم بگید
سعید حسنی
یکی از اسمهای فراموش نشدنی" سیامک اصفهانیان" بود
دریغ از این همه آمد و شد
امید به روزهای آتی و انرژی های بجا مانده
ممنونم شهاب عزیز
Post a Comment