روز هاست که افسوس می خورم که چرا تکرار زده شده ام و گاهی گذر روز ها و ماه ها را حس نمی کنم ،شاید از حسی که همیشه ویروسی برای همه میدانستم گریبانم راگرفته است و نمی دانم که تا کی این راه را همینگونه ادامه دهم.در هر صورت امروز فرصتی شد برای نوشتن دوباره بعد از مدت ها. آنقدر روز ها و شب ها تند از کنارم می گذرند که گاهی حتی گذرشان را هم حسی نمی کنم چه برسد به ......امروز به یاد آوری نازنینی روز تولد خزانم را به یاد آوردم که چقدر روز ها و ماه ها وقت و زمان و عشق بود برای نوشتنش که از آن روز ها کمی دورم و شاید دوباره باز نزدیک شوم به آنچه بودم ، به روز هایی که همیشه در روشنی ها بودم .در هر حال روز های قشنگ خزان را به امید روز های بهاری جشن می گیرم در وطنم .خزانم تولد دو سالگیت مبارک
1 comment:
تولد خزان مبارک
Post a Comment