پاسی از شب گذشته و با وجودی که فردا جلسه مهمی دارم آنچنان در خروشم که تنها مامن امنم همین جاست که بنویسم تا خالی از خود شوم و از روزگاری که شاید سخت تر از همیشه آزمایشم می کند و محک میزند و پوستم را کلفت می کند.روز های این ماه مبارک را دوست دارم ،حال و هوای عجیبی دارد ،همیشه داشته ،شاید امسال چون بعد از سه سال است که دوباره تجربه اش می کنم این گونه دلنشین تر است.نمی دانید این امواج خروشان دلم چه می کنند ،انچنان بر در و دیوار می کوبند که آتش درونم شعله می کشد تا به عرش اعلا .شاید همین روز ها هم خدا صدایش از دست من درآید ،اطرافیانم که کم کم جوش می آورند ،احساس می کنم ،اما چه می شود کردباید در مقابل همه سختی ها بایستم و بجنگم هنوز هم ایمان دارم به خود و خدای خود.در این روز ها و شب های عزیز دعایم کنید . یا حق
پی نوشت
Wednesday, 26 August 2009
Friday, 21 August 2009
Sunday, 9 August 2009
درباره الی
درباره الی را دیدم و تقریبا عین دو ساعت را با خودم می جنگیدم و حتی دامنه اعتراضاتم به اعتراضات کلامی هم رسید که همراهانم را به خنده وا داشت. در هر صورت فیلم تاثیر گذار وبا موضوعی بود اما نفهمیدم که دلیل تاخیر اکرانش به خاطر چه بود چرا که نه ساز و دهل داشت همانند سنتوری و نه چهره های زیبا .اما واقعا اصغر فرهادی عزیز حرفش را به زیبایی زد که مرده ها حرف نمی زنند.اما چرا الی با منوچهر آنچنان کرد و شاید خود را با طبیعت قصاص کرد خدا می داند و خود الی. در هر صورت اگر اعصابش را دارید حتما فیلم را ببینید .
Thursday, 6 August 2009
عکس تزیینی است
چند روزی است که باز به یاد ایام قدیم و با استفاده از تخفیف دانشگاهی عضو باشگاه انقلاب شدم.سال ها قبل از خروج از ایران همیشه از امکانات مجموعه استفاده می کردم ، اما با وقفه ای سه ساله دوباره برای استفاده از استخر سرپوشیده به مجموعه رفتم.دلم سوخت که چرا با داشتن چنین پتانسیلی این فضا نه تنها در سه سال گذشته پیش رفتی نداشته بلکه پس رفت قابل توجه هم داشته ،شیرآلات شکسته،سونای خشک با چوب های شکسته ،کاشی های خراب.تنها به صرف اینکه مردم به اجبار از این استخر استفاده می کنند و مجموعه پولساز است نباید به آبادانی آن توجهی نداشت.در هر حال ضعف مدیریت در مراکز ورزشی دولتی و نیمه دولتی بسیار قابل توجه است.امید است با تغیرات مدیران در دولت دهم در بخش ورزش شاهد رشد امکان ورزشی باشیم
Wednesday, 5 August 2009
امان از معرفت دوستان
با دوستی صحبت از معرفت دوستان بود،که چقدر آدم ها بدنبال منافع شخصی هستند.تا کاری با ما دارند دوست قافله اند و به قولی خرشان از پل که گذشت ،وا مصیبت که دشمنان قافله اند.واقعا بعضی ها تنها با توجه با منافع خود رابطه ای را حفظ می کنند و بعد از آن شاید هیچ وقتی نام و نشانی و حتی سلام و علیکی هم نداشته باشند،که چه بسیارند این گونه دوستان کهرفیق خوشی هایند و نه رفیق سفر .خدا یا ما را جزء رفیقان باوفا قرار بده.انشاالله
Sunday, 2 August 2009
شک نیمی از ایمان
روز ها ست مملو از نوشتنم اما خشکی قلمم دلم را خراش می دهد،یکی میگفت فلانی وقتی نیست خوشحال است و وقتی هست....،بگذریم.روزهاست با خود پچ پچ می کنم و شبها زیر لب نجوای شبانه که در باتلاق شک گرفتارم ،البته شک نیمی از ایمان است که تا شک نباشد ایمان هم نیست.اگر ایمان بود یقین هست و اگر یقین بود بی شک خوشبختی همراه همیشه بیدارش است.قلمم از نوشتن باز ایستاد.
Subscribe to:
Posts (Atom)