پی نوشت

از اینکه کلا سایت در
داخل ایران بدون استفاده از فیلتر شکن باز نمی شود
عذر خواهی می نمایم
چــــــــــرا؟

Sunday, 18 October 2009

روز هاست که افسوس می خورم که چرا تکرار زده شده ام و گاهی گذر روز ها و ماه ها را حس نمی کنم ،شاید از حسی که همیشه ویروسی برای همه میدانستم گریبانم راگرفته است و نمی دانم که تا کی این راه را همینگونه ادامه دهم.در هر صورت امروز فرصتی شد برای نوشتن دوباره بعد از مدت ها. آنقدر روز ها و شب ها تند از کنارم می گذرند که گاهی حتی گذرشان را هم حسی نمی کنم چه برسد به ......امروز به یاد آوری نازنینی روز تولد خزانم را به یاد آوردم که چقدر روز ها و ماه ها وقت و زمان و عشق بود برای نوشتنش که از آن روز ها کمی دورم و شاید دوباره باز نزدیک شوم به آنچه بودم ، به روز هایی که همیشه در روشنی ها بودم .در هر حال روز های قشنگ خزان را به امید روز های بهاری جشن می گیرم در وطنم .خزانم تولد دو سالگیت مبارک

Friday, 9 October 2009

ترس

ترسم از دست تو بوده برای خواستن عشقم
نیاد اون روزی که دیره واسه ی داشتن عشقم
ترسم از اینه که روزی من به یاد تو نباشم
دیگه دلسرد بشم از تو برم و با تو نباشم
ترس من اینه که روزی روی قولم پا بزارم
واسه بد بینی و حرفات تو رو تنها بزارم
ترس من از خنده های تلخ و بی روح لب توست
کاش بدونی دل تنهام گم شده تو این شب توست
ترسم اینه دیر بفهمی عشق پاک و تو نگاهم
دیگه آرزوم نباشه بمونیم همیشه با هم

شاعر: امین ناسوتی


Saturday, 3 October 2009

ترس

این جا همه گرفتار روزمرگیند.شاید همه ،همه جا اما اینجا خانه من است.روزهاست که تکرار زده شده ام ،باز، و آن لحظه ایست که من می ترسم از تو ،خودم و همه تکرار ها .می ترسم از دلسردی ها از ماندن ها و رفتن ها .چرا باید همیشه ترسید از این تکرار ،از این بی بالی ،از این بی روحی ،همه خوشحالند اما کسی نمی خندد،همه غمگینند اما کسی نمی گرید.همه در تکاپوی نداشتن و داشتنند اما من نمی دانم ،باید بود و دید که چه هوایی دارد این زندگی،خاطرم هست می ترسیدم از بی هوایی ،از غربت از نداشتن و از همه چیز اما امروز نمی ترسم اما ترس در وجودم ،در خانه ام است، در کوچه پس کوچه های ذهنم دوره ام می کند ،می خندد،فریاد می زنم و فرار می کنم ،از خودم به خودم

Sunday, 20 September 2009

انتظار

سلام ،سلامی که این روز ها دیگه مثل گذشته ها نیست ،یک ذره تنهاست .از نبودن تو و روزای خوش زندگی که دیگه نیستن و تنها میشه حسرتشون رو خورد.از تموم اون لحظه لحظه هایی که برای رسیدن به امروز لحظه لحظه ها رو می گذروندیم و برای دیدن فردا انتظار می کشیدیم .تموم اون لحظه ها، انتظار برای لحظه هایی می کشیدیم که هیچ وقت نیومد

عید فطر

Thursday, 10 September 2009

مترو


مترو در سیستم حمل و نقل شهری بی شک از مهمترین و اثر گذارترین وسایل حمل و نقل می باشد که در دنیا با تجهیز و گسترش آن توانسته اند از بار ترافیک شهری به شدت بکاهند. در کشور ما و بخصوص در چهار سال اخیر دوران ریاست دکتر قالیباف،گسترش مترو در تهران از سرعت چشم گیری بر خوردار شده است.دیروز مسیری را در خط یک مترو بودم و دقت می کردم که چقدر با وجود گذشت یک دهه با مدیریت درست و اصولی توانسته اند کیفیت آن را حفظ نمایند.ایستگاه های بسیار تمیز که تقریبا کم نظیر و باعث تعجب هر بیننده ای میشود ،واگن های تمیز ،هرچند که مشکل فرهنگی تعدادی از افراد جامعه خساراتی را به همراه داشته اما قابل چشم پوشی است . باید به مدیریت مترو و شهرداری تهران دست مریزاد و خسته نباشید گفت ،اگر مدیریت متمرکز مترو در کشور قابل اجرا بود ایران از کشور های تراز اول دنیا بود.

Tuesday, 8 September 2009

CVقصه های من و

قصه شماره 2
محل خیابان الوند
شرکت فرانسوی - عربی
قصه دوم مربوط بود به یک سفر کاری کوتاه به ایران که یه سفارش و اصرار دوست خوبم مهندس حامد به این مصاحبه تن دادم.در کنار در وردوی در فضایی مناسب که برای مراجعه کنندگان با قهوه و چایی در نظر گرفته شده بودچند دقیقه ای منتظردیدن خانم مدیر که کره ای بود شدم.خانمی به اسقبالم آمد و پس از احوال پرسی کوتاهی پلکان را تا طبقه اول بالا رفتیم و در طبقه ای که برای جلسات در نظر گرفته شده بود و اتاق اتاق بود حدود یک ساعتی را به گفتگوی دوستانه نشستیم از خوبی و ها و بدی ها،از تقاط قوت و ضعف صحبت به میان آمد که بی شک از لحاظ نظری سوالات درستی مطرح شد که دلنشین بود.بعد از یک ساعت قرار بر آن شد که با مدیر شرکت جلسه ای را داشته باشم که موکول شد به فردا.برخورد این خانم کره ای به نمایندگی از شرکت آنقدر دلچسب بود که حتی در فکرم به برگشت به ایران بیشتر مطمئن شدم.جلسه فردا طبق انتظارم با مدیر فرانسوی شرکت بود که همانند اکثر فرانسوی ها شخصی دماغ بالا اما با دانش بود.با نیم ساعت صحبت در رابطه با شغل مورد نظر بنا به تماس از طرف شرکت شد.امیدوار بودم که فرجه یک ماهه درخواستی ام را قبول کنند اما اعلام کردند که از روز شنبه باید در محل شرکت حاضر باشی.امری محال بود چرا که هنوز به قطع تصمیم به بازگشت نداشتم.یکی از بهترین و اصولی ترین مصاحبه های شغلی بود که تا به امروز داشتم.امیدوارم که شرکت مورد بحث بتواند با موفقیت در بازار ایران فعالیت کند.