پی نوشت

از اینکه کلا سایت در
داخل ایران بدون استفاده از فیلتر شکن باز نمی شود
عذر خواهی می نمایم
چــــــــــرا؟

Tuesday, 10 March 2009

!برای شوهرتان ، مادری نکنید


مطلب جالب و طولانی در عصر ایران خواندم که بد ندیدم شما هم آن را در رابطه با خیل مردان بدانید .البته تنها به قسمت ابتدایی آن اشاره می کنم و اگر علاقه داشتید باقی آن را هم بخوانید .اما
یک اشتباه : زنان در حق مردان مادری کرده و با آنها به مانند بچه رفتار می کنند.
آیا هرگز چنین مواردی را به همسرتان گفته اید؟
* عزیزم کیف پولت را فراموش نکنی.
* موقع برگشتن فراموش نکنی لباس ها را از خشکشویی بگیری.
* قبض برق را پرداختی؟
* می دانی مخزن سوخت تقریبا دیگه تمام شده؟
* یادت رفت میز رزرو کنی؟ خوب اشکال ندارد، خودم تلفنی این کار را برایت انجام می دهم.
* چند بار باید گفت این حوله های خیس را روی زمین نینداز.
* اگر با این لباس نازک بیرون بروی، حتما سرما می خوری.

چنان چه شما نیز مانند من مرتکب این اشتباهات شده باشید، احتمالا پس از خواندن این جملات احساس گناه می کنید. اشتباه شماره یک، یکی از معمول ترین و مخرب ترین عادات ارتباطی ما با مردها است. به گونه ای با آنان رفتار می کنیم، گویی کودکی بیش نیستند و این طور فرض می کنیم که ناتوان هستند و نمی توانند از خودشان مراقبت کنند و نیاز دارند که ما زندگیشان را بگردانیم

می دانم چه فکر می کنید بله این پیش فرض های ما در بسیاری از مواقع حقیقت دارند و ممکن است حق با شما باشد، اما موضوع این نیست، موردی که در این جا اهمیت دارد این است که

هنگامی که با یک مرد مانند پسربچه کوچکی رفتار می کنید، او نیز شما را مایوس نکرده و به مانند بچه ای کوچک با شما رفتار خواهد کرد. هنگامی که انتظار دارید ناتوان، درمانده و ضعیف باشد  او نیز ناتوان، درمانده و ضعیف می نماید

ادامه 

Monday, 9 March 2009

اگر می توانستم یک بار دیگر به دنیا بیایم



نوشته ای از :اِرما بومبک
 اگر می توانستم یک بار دیگر به دنیا بیایم 
کمتر حرف می زدم و بیشتر گوش می کردم
دوستانم را برای صرف غذا به خانه دعوت می کردم حتی اگر فرش خانه ام کثیف و لکه دار بود و یا کاناپه ام ساییده و فرسوده شده
در سالن پذیرایی ام ذرت بو داده می جویدم و اگر کسی می خواست که آتش شومینه را روشن کند نگران کثیفی خانه ام نمی شدم
پای صحبتهای پدر بزرگم می نشستم تا خاطرات جوانی اش را برایم تعریف کند و در یک شب زیبای تابستانی پنجره های اتاق را نمی بستم تا آرایش موهایم به هم نخورد ، شمع هایی که به شکل گل رز هستند و مدتها بر روی میز جا خوش کرده اند را روشن می کردم و به نور زیبای آنها خیره می شدم
با فرزندانم بر روی چمن می نشستم بدون آنکه نگران لکه های سبزی شوم که بر روی لباسم نقش می بندند
با تماشای تلویزیون کمتر اشک می ریختم و قهقهه خنده سر می دادم و با دیدن زندگی بیشتر می خندیدم
هر وقت که احساس کسالت می کردم در رختخواب می ماندم و از اینکه آن روز را کار نکردم فکر نمی کردم که دنیا به آخر رسیده است
هرگز چیزی را نمی خریدم فقط به این خاطر که به آن احتیاج دارم و یا اینکه ضمانت آن بیشتر است . به جای آنکه بی صبرانه در انتظار پایان نه ماه بارداری بمانم هر لحظه از این دوران را می بلعیدم چرا که شانس این را داشته ام که بهترین موجود جهان را در وجودم پرورش دهم و معجزه خداوند را به نمایش بگذارم
وقتی که فرزندانم با شور و حرارت مرا در آغوش می کشیدند هرگز به آنها نمی گفتم : بسه دیگه حالا برو پیش از غذا خوردن دستهایت را بشور ، بلکه به آنها می گفتم دوستتان دارم
اما اگر شانس یک زندگی دوباره به من داده می شد هر دقیقه آن را متوقف می کردم ، آن را به دقت می دیدم ، به آن حیات می دادم و هرگز آن را پس نمی دادم
ممنون از شادی عزیز

Sunday, 8 March 2009

به بهانه روز جهانی زن



!!!!!!!سفره هفت حق کاملا زنانه
در آستانه نوروز و روز جهانی زن

Saturday, 7 March 2009

از لابلای اخبار عصر ایران



عکس تزیینی است 

خدا را شکر ،چینی ها در بازار ساخت و ساز ایران فعال نبودند که آن هم به شکر خدا به زودی فعال میشوند.آقایان بساز و بفروش ها به فکر حرفه دیگری باشید.البته که چینی ها در ایران فعلا برای آموزش دادن آمده اند اما خوب به زودی شاید بازار ایران را هم در بخش مسکن به دست
 بگیرند ،البته که ما ایرانی ها هم  در قبرس و دوبی و جاهای دیگر ساخت و ساز می کنیم که آن کشور ها هم آباد شوند.به این می گویند جهانی شدن
حالا چرا این طرح در قزوین اجرایی شده الله و اعلم
عکس تزیینی است 

عجب انتخاباتی بشود انتخابات دهم ،میر حسین هم آمدنی شده حالا اگر قالیباف و رضایی و ولایتی و حداد و باقی هم بیایند ،عجب کنکوری میشود،همه رجال سیاسی برای یک صندلی ،دیگر سهمیه و تقلب و پارتی بازی هم نمی شود اعمال کرد ،انشاالله 

عکس تزیینی است 

خبر خوب آخر اینکه برنج هم گران میشود،چرا که تا حالا برنج مفت و ارزان بود حالا فقط 10%ناقابل گران می شود که وارد کنندگان برنچ هندی و پاکستانی خدایی ناکرده شب عیدی دچار ضرر و زیان نشوند 

عکس تزیینی است 

کلیه اخبار از سایت خبرگزاری عصر ایران نقل شده و توضیحات آن صرفا جنبه مزاح داشت.هرگونه برداشت سیاسی،انتخاباتی،اجتماعی،اقتصادی جدا ممنوع می باشد 

Thursday, 5 March 2009

جدال بین شعرا


 حضرت حافظ:
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
dبه خال هندو اش بخشم سمرقند و بخارا را

و صائب در جواب می گوید:
هر آنکس چیز می بخشد، ز جان خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندو اش بخشم سر و دست و تن و پا را

و شهریار در جواب می گوید:
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند 
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندو اش بخشم تمام روح و اجزا را

و دوستی گوید:
هر آن کس چیز می بخشد، به زعم خویش می بخشد
یکی شهر و یکی جسم و یکی هم روح و اجزا را
کسی چون من ندارد هیچ در دنیا و در عقبا
نگوید حرف مفتی چون ندارد تاب اجرا را

ممنونم از دوست خوبم ثابت عزیز

Wednesday, 4 March 2009

بازگشت به گذشته

دوران کودکی همه هم نسلی های من رو شاید بشه دوران کمبود ها نامگذاری کرد.سال های بعد از انقلاب ، سال های جنگ و تحریم و هزار و یک معضل و مشکل.دوران عجیبی بود ،نه اینترنتی بود نه ایکس باکس و پی اس چند و چند.ما بچه ها دل خوشی های عجیبی داشتیم که شاید یه گوشه هایی از اون دوران که من گم طلایی رو در عکس بشه دید.خوب یادمه که در دوران دبستان یکی از دوستان مادرم که  به علت نداشتن خاله ،خاله صداشون می کردم ،با هر نمره بیست یکی از اون پاک کن های فانتزی که توی عکس هست رو به من هدیه می دادند.چقدر پاک کن داشتم،چقدر وسیله تشویقی خوبی بود برای درس خوندن.یا همون دفتر های کاهی که بعد ها جاشون رو به دفتر های کمی فانتزی تر داد.یادتون هست که دفتر مشق هامون رو خط کشی می کردیم ،خط کشی قرمز .کلاس دوم یا سوم یکی از هم کلاسی هام که خیلی مرتب بود همیشه دفترش رو دو خط،خط کشی می کرد.اصلا اسمش یادم نیست.نمی دونم دورانی که با آن همه سختی همراه بود آن همه خاطرات شیرین دارد ،آیا امروز در دنیای مدرن هم بچه ها چیزی را به آینده خود با نام خاطره خواهندبرد؟باید منتظر شد و دید

Sunday, 1 March 2009

تخم مرغ از نوع خانگی


تجسم کنید در آپارتمانی که شاید به زور به 50-60 متر میرسد ،دو جوان که با هزار امید و آرزو زندگی می کنند برای تامین مرغ و تخم مرغ خانگی تلاش می کنند،صحنه خنده داری نیست؟آقای اسدالله بادامچیان عزیز که از چهره های شناخته شده انقلاب و جنگ و تقریبا همه عرصه های سی سال انقلاب هستند در مصاحبه ای با روز نامه اعتماد فرمودند که ما کشور ثروتمندی هستیم ،اگر مشکلی هست بروید ریحان بکارید،مرغ نگهداری کنید تا تخم مرغ بگیرید.(اینجا)البته نمی دانم چرا در مورد خودکفایی شیر وپنیر و ماست هنوز پیشنهادی نداده اند که بزی،گوسفندی ....،در هر حال.به هیچ عنوان قصد توهین به شخصیت و فرمایشات ایشان نداشته و ندارم و تنها به قول فرمایش مقام رهبری ،به انتقاد سازنده بسنده می کنم.سوال من اینجاست که از شما در جایگاه قانون گزار و امین مردم در مجلس چرا چنین سخنانی را باید شنید ،مگر نه اینکه انقلاب کردیم تا به خود کفایی ملی برسیم نه خود کفایی خانگی!اگر به گفته شما دولت های قبلی همه غارتگر بودند ،که الله و اعلم، با آن همه سختی ها و جنگ و سال های بعد از جنگ و نفت چند دلاری کسی یا حتی خود حضرتعالی پیشنهادات این چنینی نمی داد اما امروز در این پاکترین دولت ها و نفتی که به140 دلاررسید ،چرا باید تخم مرغ در خانه تولید کنیم ،سبزی کاری گلدانی کنیم ؟کشوری که افتخارمی کند به دانش و خودکفایی هسته ای دست یافته،مهم ترین منابع نفت و گاز جهان را دارد ،منابع معدنی بسیار دارد و نیرو و پتانسیل کار بالا،کشوری که جوان است و می تواند دنیارا زیر و رو کندچرا؟ نمیدانم همین