پی نوشت

از اینکه کلا سایت در
داخل ایران بدون استفاده از فیلتر شکن باز نمی شود
عذر خواهی می نمایم
چــــــــــرا؟

Monday 4 January 2010

بدون تیتر










انگشت هام روی این صفحه کلید چرق چرق می کنه ،شدم یک کلاف پر از گره های ریز و درشت ،با هزار و یک جور سر نخ که هر کدومش رو که می کشی به جای اینکه کلاف قصه ها را بازترش کنه ،بیشتر بهم می پیچیه.شدم مثل یک رودخونه گل آلود که با وجودی که جریان داره اما آبش زلال و صاف نمیشه ،چراش رو نمی دونم،ازم نپرس که چرا،که حتی چراش روخودم هم نمی دونم.دارم توی یک جاده بی انتها قدم می زنم ،پرم از هزار و یک سوال بی جواب،یکی حکم می کنه به جاه طلبی ،یکی دورقاب چینی و خوش خدمتی رو به قیمت گذر از شرافت آدم ها می دونه،شرافت آدم ها چند؟شاید ارزان تر از آن باشد که نشود فروختش به سیم و زری.خدایا بندگان گمراهت را به راه راست هدایت کن،کاش نمازی که می خواندیم را می فهمیدیم که فریاد میزنیم اهدنا الصراط المستقیم ،شاید نماز هایمان هم از روی تزویر و ریا شده که التماسمان به خدا را هم از یاد می بریم ،خدایا ما را به راه راست هدایت کن. چقدر سخت است نشستن و دیدن گمراهی آدم ها

1 comment:

Anonymous said...

che kasi migoyad,ke gerani shode ast?
sharaf inja arzan
tane oryan arzan
aaberoo qaimate yek loqmeye nan
va doroq az hame chiz arzantar...
va che takhfife bozorgi khordast
qaimate har ensan...
ensan baqi bemun siamak...
baran